بر خلاف مسیحیت که تنها ایمان را برای بهشتی شدن کافی میدانند ، اسلام دین ایمان و عمل توأمان است و این یعنی دین عقلانی.
یک نمونه از ثوابهایی که برای قرائت قرآن در روایات بیان شده است را به اختصار ذکر میکنیم:
قال الامام علی - علیه السّلام - : لقاری القرآن بکل حرفٍ یقرؤه فی الصلاة قائماً مائة حسنة، و قاعداً خمسون حسنة، و متطهّراً فی غیر الصلاة خمس و عشرون حسنه و غیر متطهر عشر حسات.
امام علی - علیه السّلام - فرمود: برای قاری قرآن به ازای هر حرفی که در نماز در حالت ایستاده می خواند صد حسنه و در حالت نشسته خواندن ۵۰ حسنه و در حالت طهارت در غیر نماز خواندن ۲۵ حسنه و بدون طهارت خواندن ۱۰ حسنه داده می شود. «عده الداعی، ص ۲۱۲»
امام باقر علیه السّلام فرمودند: کسی که قرآن را ایستاده در نمازش بخواند، خداوند در مقابل هر حرفی صد حسنه برای او مینویسد و کسی که نشسته در نماز قرآن بخواند، خداوند در مقابل هر حرفی پنجاه حسنه برای او مینویسد و کسی که در غیر نماز آن را بخواند، در مقابل هر حرفی ده حسنه برای او نوشته میشود.
حضرت حسین بن على علیهما السلام فرمود: هر کس یک آیه از کتاب خداى عز و جل را در نمازش در حال ایستاده بخواند در برابر هر حرفى خداوند صد حسنه برایش مینویسد، و اگر در غیر از نماز بخواند به هر حرفى ده حسنه مینویسد، و اگر قرآن را گوش دهد به هر حرفى حسنه ای برایش مینویسد
حضرت صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:هر کس یک حرف از قرآن را فقط گوش کند، خداوند برای او یک حسنه بنویسد و یک گناه از او محو کند و او را یک درجه بالا برد، و هر کس با نگاه و بدون صوت و تلفظ آن را بخواند، برایش به هر حرفی حسنهای بنویسد و ده گناه از او محو کند و ده درجه برایش بالا برد،
فرمود:نمیگویم به هر ایه، بلکه به هر حرفی چون: با،تا،یا و… و هر کس یک حرف آن را در نماز در حال نشسته بخواند برای او پنجاه حسنه بنویسد و پنجاه گناه از او محو کند و پنجاه درجه برای او بالا برد،
و هر کس یک حرف از آن در حال ایستاده در نمازش بخواند، خداوند در برابر یک حرف، صد حسنه برایش بنویسد و صد گناه از او محو کند و صد درجه برایش بالا برد.
تعداد حروف قرآن در نماز:
سوره فاتحه ۷ آیه، ۲۹ کلمه و ۱۴۳ حرف دارد. سوره اخلاص ۴ آیه، ۱۵ کلمه و ۴۷ حرف دارد
پس:
143+47= 190*2= 380 حروف حمد و توحید یک نماز
380*5= 1900 جمع حرف نماز یک روز
در نتیجه:
1900*100= 190.000 فقط ثواب حمد و توحید نماز یومیه
190.000 گناه عفو میشود
190.000 درجه بالاتر میرود.
البته..... ثواب اذکار دیگر نماز هم باید به این ثوابها اضافه کرد.
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : مَن صَلّى صَلاةً لَم یُصَلِّ فیها عَلَیَّ ولا عَلى أهلِ بَیتی لَم تُقبَل مِنهُ.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هر که نمازى بخواند و در آن بر من و *اهل بیتم* صلوات نفرستد نمازش پذیرفته نمى شود.
منابع:
[ سنن الدارقطنیّ : 1 / 355 / 6 ؛ عوالی اللآلی : 2 / 40 / 101 ، إحقاق الحقّ : 18 / 310 ، مستدرک الوسائل : 5 / 15 / 5256 ]
هر چهار کتاب از منابع اهل تسنن هستند.
ای خاک ره تو خطّۀ خاک * پاکی ز تو دیده عــالم پاک
آشفتۀ موی توست، اَنجُم * سرگشتۀ کوی توست افلاک
عـــالم ز معارف تو واله * تو نغمه سـرای «ما عَرَفناک»
فرموده به شأنت ایزد پاک * لولاک لما خَلقــتُ الاَفلاک
ای آینۀ تجــلّی ذات * مصـــــباح وجود را تو مشکات
ای ماه جمــــال نازنینت * نورُ الاَرضَین وَ السَّــماوات
چون شمس حقیقت تو سر زد * اعیان وجود جمله ذرّات
ذات تو حقیــــقة الحقائق * نفــــس تو هویة الهویات
فرموده به شأنت ایزد پاک * لولاک لما خلقـت الافلاک
ای عقــــل نخست و حق ثانی * ذات تو حقیـــقة المثـــــانی
مرآت وجود، چون تواَش نیست * یک صورت و یک جهان معانی
ای در تو جمــــال حق نمــودار * زیبندۀ توســـت «من رآنی»
گر کُنه تو را کلیـــم جوید * طــور است و جواب «لَن تَــرانی»
ای منشــأ عــــالم عناصـــر * وی مبدأ فیـــض آســــمانی
اوصـــاف تو در بیان نگنـــجد * ور هر ســـر مو شود زبــانی
فرمـــوده به شأنت ایـــزد پاک * لولاک لما خلقــت الافلاک
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
«إِذَا ذُکِرَ النَّبِىُّ فَأَکْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِىِّ صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِی أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ لَمْ یَبْقَ شَیءٌ مِمَّا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا صَلَّى عَلَى [ذلِکَ] الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللّهِ عَلَیْهِ وَ صَلَاةِ مَلائِکَتِهِ فَمَنْ لَمْ یَرْغَبْ فِی هَذَا فَهُوَ جَاهِلٌ مَغْرُورٌ قَدْ بَرِئَ اللّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ»؛
هنگامى که نام پیامبر برده شود بر او بسیار صلوات بفرستید؛ چراکه هر کس یک صلوات بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بفرستد خداوند هزار صلوات و درود در هزار صفّ از ملائکه، بر او مى فرستد و چیزى از مخلوقات خدا باقى نمى ماند، مگر این که به خاطر صلوات خدا و فرشتگانش بر او صلوات مى فرستند و هر کس به چنین پاداش عظیمى علاقه نداشته باشد، جاهل مغرورى است که خدا و رسول خدا و اهل بیتش از او بیزارند.
کتاب شریف کافی / ج 2 / ص 492 /
در کتاب صحیح مسلم (از کتب معتبر اهل تسنن) از قول «سعد بن ابى وقّاص» لعنت الله علیه، می نویسد:
معاویة به سعد بن ابی وقاص دستور داد تا به على بن ابیطالب (ع) ناسزا بگوید!
«سعد» از دستور او سرپیچى کرد. معاویه، از وى پرسید: به چه سبب على را دشنام نمی دهی؟
سعد گفت: بخاطر آن که خودم در شأن على (ع) از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) سه فضیلت شنیده ام که با توجه به آن ها، هیچگاه به سبّ و دشنام علی(ع)، اقدام نمى کنم.
فضیلت اول: در ماجرای جنگ تبوک رسول خدا ( ص) به حضرت على (ع) فرمود: جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسى (ع) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبرى مبعوث نمى شود .
فضیلت دوم: در جنگ خیبر، از رسول خدا (ص) شنیدم، که مىفرمود: « پرچم اسلام را به دست کسى میدهم که خدا و رسول را دوست مىدارد و خدا و رسول هم، او را دوست مىدارند». از شنیدن این سخن همه ما در انتظار اینکه این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمی شناختیم، که در همان زمان رسول خدا (ص) على را به حضور طلبید. و پرچم اسلام را که یاد بود نصرت الهى بود، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت على (ع)، فتح و پیروزى عظیمی نصیب اسلام شد .
فضیلت سوم: هنگامى که آیه مباهله ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ) ؛ نازل شد، رسول خدا (ص)، حضرت على (ع) و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین (ع) را به حضور طلبید و فرمود: بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند .
که اگر یکی از این فضیلتها براى من بود، بهتر و ارزنده تر از شتران سرخ موی بود که در اختیار من باشد.
این موضوع در بسیاری از کتب علمای اهل سنت نقل شده: 1- ابن کثیر در البدایة والنهایة.- 2- ابن اثیر در اسد الغابه فی معرفة الصحابة. 3- ذهبی در تاریخ الاسلام، ص627. 4- شرح مسلم، النووی.5- و ینابیع المودة، القندوزی.
در شرایط سختی که طی سالهای 1390 تا 1400 مردم ایران تحت #مدیریت نا کارآمد مسئولین خودی، و تحت تحریم های ظالمانه قدرتهای خارجی قرار گرفت متاسفانه تعدادی از مردم ایران تحت تاثیر قرار گرفته و صبر خود را از دست دادند، تا حدی که برخی افراد نسبت به داشتن رابطه صمیمی با آمریکا و کشورهای ظالم از خود تمایل نشان میدادند.
اما:
اینکه ما به لفظ بگوییم شیعه هستیم ولی در عمل ابتلائات و مصائب را قبول نکنیم، شیعه نیستیم.
این هشدار درباره یهود و مسیحیت است و نشان میدهد حتی در شرایط نامناسب اقتصادی هم دست درازی به سوی آنان و تمایل به سمت آنان ناقض عهد الهی است
زیرا:
هر رابطه ای که باعث تحقیر مومنین و جامعه اسلامی شود از نگاه خداوند پذیرفتنی نیست که عزت فقط مخصوص خداوند است و هرکسی که با خداوند رابطه داشته باشد.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند امور مسلمانان را به خودشان واگذارده ولى اجازه ذلیل کردن خود را به آنان نداده است: «و لم یفوض الیه ان یکون ذلیلا» « کافى، ج 5، ص 63 »، سپس این آیه را تلاوت فرمود.«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ آنها (پنهانی با هم) میگویند: اگر به مدینه مراجعت کردیم البته اربابان عزّت و ثروت، مسلمانان ذلیل فقیر را از شهر بیرون کنند، و حال آنکه عزّت مخصوص خدا و رسول و اهل ایمان است (و ذلّت خاصّ کافران) ولیکن منافقان از این معنی آگه نیستند.(منافقون / 8)
خداوند اجازه ذلیل شدن یک مسلمان را از او گرفته و اجازه نمیدهد یک مسلمان، ذلیل دیگران شود.....پس چرا ما اصرار داریم خود را ذلیل و عبید آمریکا و ... قرار دهیم؟؟!!
نتیجه اعتماد و رابطه با چنین شیاطینی میشود امثال: قذافی ،صدام، مصدق، ظریف و روحانی....
نتیجه اعتماد به آمریکا میشود کشور اندلس
وارطانیان کشیش کلیسای ویلا (شهر تهران) درباره سید الشهداء می گوید:
«حسین(ع) متعلق به همه انسانهای آزاده و عدالت جوست. عاشورا فرهنگ ظلم ستیزی در برابر دشمن است و حسین(ع) کشته راه انسانیت و حق است. من به ساحت سومین امام شیعیان ادای احترام میکنم و هر سال اگر روز عاشورا مصادف با یکی از روزهای خاص کلیسا باشد، ناقوسها به احترام ایشان به صدا در نمیآیند و ما هم در غم کربلا و شهادت حسین(ع) با شیعیان همنوایی میکنیم.»
حضرت ارمیای نبی از پیامبران بنی اسراییل (ع)، کتابهایی آسمانی داشتند ، در کتاب نخست که به «کتاب ارمیا» مشهور است در فصل چهل و ششم عبارات جالب توجهی آمده است که از نهر فرات سخن میگوید و پیشگوییهایی را مطرح میکند و حوادثی که در اطراف این نهر اتفاق میافتد را بیان می کند.
از جمله در این کتاب آمده است که درباره مصر و لشکر فرعون که نزد نهر فرات بودند (منظور از مصر معنای واژگانی آن یعنی شهر است، نه مصر کشور معروف، زیرا در کشور مصر رود نیل واقع شده نه رود فرات) میگوید: «ای سواران! اسبان را بیارایید و سوار شوید و با کلاهخودهای خود بایستید، نیزهها را صیقل دهید، زرهها را بپوشید».
و در عبارت پنجم میگوید: «چرا ایشان را میبینند که هراسان شده و به عقب باز میگردند». کنایه از شکست لشکر یزید است که در جنگهای پی در پی توان مقابله با یاران امام (ع) را نداشتند.
ارمیای نبی همچنین میگوید: «شجاعان آنها خرد میشوند، زیرا ترس از هر طرف است» یعنی لشکر عمرسعد با هر حمله اصحاب امام (ع) در هراس میافتادند.
یا در عبارت ششم گفته میشود: «زورآوران آنها رهایی نیابند و به طرف شمال به کنار نهر فرات میلغزند و میافتند؛» کنایه از اینکه حتی پهلوان هم که باشند نمیتوانند از یاران سیدالشهدا(ع) بگریزند.
حال شاهد اصلی ما در عبارت دهم آمده است که میگوید: «آن روز، روزِ انتقام خداوند باشد که از دشمنان خود انتقام بگیرد» یعنی در آخرالزمان، امام عصر (عج) با همان شمشیر دودمهای که کتاب مزامیر میگفت از دشمنان خود انتقام میگیرند.
ارمیای نبی در بخش بعدی آیه ده میگوید: «شمشیر، هلاک کرده و سیر میشود از خون ایشان و مست میشود، زیرا خداوند یهوه صبایوت در زمین شمال نزد نهر فرات ذبحی دارد.»
چنانکه میبینید در کتاب مقدس مسیحیان به ذبح در کنار فرات اشاره شده است، چنانکه خداوند در قرآن کریم در آیه ۱۰۷ سوره مبارکه صافات «و فدیناه بذبحٍ عظیم» به ذبح عظیم اشاره میکند؛ اگرچه موضوع این آیه قربانی، حضرت ابراهیم (ع) است که قرار بود فرزندشان را در پیشگاه خدا قربانی کنند و گوسفندی از سوی خداوند فرستاده شد تا به جای حضرت اسماعیل قربانی شود، اما در روایاتی از امام هشتم (ع) در کتاب بحارالانوار، جلد ۱۲ ، صفحه ۱۲۴ و جلد ۴۴ صفحه ۲۲۵ به نقل از عیون اخبارالرضا (ع) و خصال شیخ صدوق آمده است که این آیه مبارکه در سوره صافات مربوط به امام حسین (ع) است. زیرا ذبیحی بزرگتر از سیدالشهدا(ع) در پیشگاه خدا نیست.
در اینجا در مییابیم این ذبح عظیم در کتاب مقدس و از زبان ارمیای نبی که در فصل ۴۶، عبارت دهم بیان میشود به ماجرای کربلا و ذبح عظیم در کنار فرات اشاره دارد، زیرا ما در تاریخ یهودیت و مسیحیت نداریم که ذبحی برایشان در کنار فرات رخ داده باشد، بجز آنچه در تاریخ کربلا نقل شده است.
منبع:
سدیر صیرفی میگوید: «امام صادق(ع) به من فرمود: «ای سدیر! آیا هر روز حسین (ع) را زیارت میکنی؟»، عرض کردم فدایت شوم نه، فرمود: «چقدر جفاکار هستی!» سپس فرمود: «آیا هر جمعه او را زیارت میکنی؟» عرض کردم نه، فرمود: «آیا هر ماه او را زیارت میکنی؟» عرض کردم نه. فرمود: «آیا هر سال او را زیارت میکنی؟» عرض کردم گاهی. حضرت فرمود: «شما به امام حسین (ع) چقدر جفا میکنید! آیا نمیدانی که خداوند عز و جل دو میلیون فرشته دارد که پریشان حال بر حسین گریه میکنند و او را زیارت میکنند و خسته نمیشوند؟»
فرمودند: «چه مانعی دارد که قبر امام حسین(ع) را در هر جمعه پنج بار و یا در هر روز یک بار زیارت کرده باشی؟» عرض کردم: «فدایت شوم. میان ما و قبر امام حسین(ع) بسیار فاصله است.» حضرت فرمود: «زیارت را از راه دور انجام بده و آن بدین گونه است: برو بالای پشت بام و به راست و چپ توجه کن. آن وقت سر به طرف آسمان بلند کن1 سپس به طرف قبله توجه کن و بگو:
«السلام علیک یا اباعبداللّه الحسین. السلام علیک و رحمه اللّه و برکاته»
اگر چنین کنی برای تو یک زیارت مینویسند معادل یک حج و یک عمره.» (وسائل الشیعة ج 14 ص 493)
اگر رفتن بر بلندی هم برات مشکل بود کافیه قبل از هر نماز رو به قبله به آقا سلام بدی
==» اگر هر روز به ارباب سلام بدیم: هر روز زائر سیدالشهدا شدیم و یک حج و یک عمره هم نسیبمون شده.
1- عرفا گفته اند یعنی تمام عالم را نور سید الشهدا احاطه کرده است.
مریم ابوذهاب در فوریه سال ۱۹۵۲ در خانوادهای کاتولیک متولد شد. وی در سن ۱۸ سالگی اسلام آورد و به تشیع و اهل بیت گروید. او همچنین چند بار به زیارت عتبات مشرف شد. وی فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه پاریس بوده و سالها در مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی (INALCO) در پاریس به عنوان استاد و پژوهشگر فعال بود. او در زمینه روابط اجتماعی شیعیان و سنیهای پاکستان و افغانستان تحقیقات و مقالات زیادی را ارائه کردهاست
این اسلامشناس مسلمان فرانسوی که پس از مسلمان شدن نام مریم ابوالذهب را برای خود برگزیده بود، بنابر وصیتنامهاش در نجف تشییع شد و در حسینیهای در جاده نجف به کربلا در نزدیکی عمود شماره ۱۷۲ به خاک سپرده شد
این استاد و پژوهشگر فرانسوی نقش فعالی در منعکسکردن وضعیت شیعیان پاکستان و افغانستان ایفا کرد و همواره در فضای آکادمیک و تبلیغاتی غرب شرایط شیعیان پاکستان و افغانستان را مطرح میکرد.
منبع: https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85_%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B0%D9%87%D8%A7%D8%A8
شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
«روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد.
قاضی شوهر را احضار کرد.
سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است.
چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟
برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!
من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.»
چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.