آنتوان بارا، نویسنده مسیحی: شما قدر حسین علیهالسلام را نمیدانید....
این پژوهشگر و اندیشمندی مسیحی که نام حسین را بدون گفتن علیهالسلام بر زبان نمیآورد و بر این باور است که حسین علیهالسلام نهتنها از آن شیعیان و مسلمانان، بلکه متعلّق به همه ادیان و وجدان همۀ آنها است.
او مذهب تشیّع را بالاترین درجۀ عشق به خدا میداند
و معتقد است که هر کس با هر آیینی، باید شیعه باشد تا عظمت پیروی از اهلبیت را درک کند و از زیباییهای عقیدهاش محافظت نماید.
نمونه دوم:
ابن عربی در جای دیگر به نقل از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله می نویسد:
رسول الله (صلیالله علیه و آله) فرمود:
«لافتی الاّ علی لانّه الوصی و الولی»
جوانمردی مانند علی وجود ندارد، زیرا او جانشین من و ولی و سرپرست شماست.
منبع: [ فتوحات مکیه، ج8، ص107.]
نمونه سوم:
ابن عربی در کتاب رساله القدس درباره حضرت امیرالمومنین گفته است:
«و من مثلُ علیّ و هذا مقامُه و منْ یُعادلُه و هذا کلامه»
کیست مثل علی در این مقامِ والا و کیست معادل او که در مقام و کلام با او برابری کند؟
منبع: [رساله القدس، ص39.]
ابن عربی در مبحث ولایت و همچنین در موارد دیگر، نه تنها از امام علی علیه السلام بلکه دیگر ائمه را نام برده، و از انها به بزرگی یاد میکند.
ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه، ابتدا پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) را عقل اول می شناسد، آن گاه به قدر و منزلت علی علیه السلام اشاره کرده و میگوید:
«نزدیکترین افراد به او (محمد صلی الله علیه و آله) علی بن ابی طالب علیه السلام است که امام عالم و سِرّ تمام انبیاست.»
منبع:
[فتوحات مکیه،ج1، ص154، چاپ دارالطباعه بیروت 1293 نقل از هدایة الامم، ص24 مقدمه؛ فتوحات مکیه، جزء اول، ص131 چاپ بولاق قاهره، نقل از جلوه هاى ولایت در آثار امام خمینى رحمه الله، ص 73؛ کلمات مکنونه، ص 181.]
بهجز دین مبین اسلام
در هیچ آیین و مذهبی چنین دعایی یافت نمیشود که از خداوند برای همه دعا شود:
دعا نهتنها برای مسلمانان، بلکه برای همه انسانها، حتی یهود و مسیحی و کفار،
نهتنها برای انسانها بلکه برای همه حیوانات و گیاهان...
اهلبیت علیهمالسلام به ما یاد دادهاند در ماه رحمت الهی چنین بگوییم:
خدایا، بر همه اهل قبور شادی وارد کن؛
خدایا، هر تهیدستی را بینیاز کن،
خدایا، هر گرسنهای را سیر کن،
خدایا، هر برهنهای را بپوشان،
خدایا، قرض هر بدهکاری را ادا کن،
خدایا، غم هر غمزدهای را برطرف کن،
خدایا، هر غریبی را به وطن بازگردان،
خدایا، هر اسیری را آزاد فرما،
خدایا، هر فسادی را در کار مسلمانان اصلاح کن،
خدایا هر بیماری را درمان ده...
روی سنگ قبر این پروفسور آلمانی و مسیحی، این حدیث امیرالمومنین (علیه السلام) نوشته شده است:
الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا.
مردم خواب هستند، وقتی که بمیرند از خواب بیدار میشوند.
🔹 پروفسور آنه ماری شیمل در جایی پیرامون ادعیه اسلامی به ویژه صحیفه سجادیه می گوید:
من خود همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن میخوانم و به ترجمهای مراجعه نمیکنم. من خودم بخشی کوچک از کتاب صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه و منتشر کردهام، قریب هفت سال پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر میزدم پس از آنکه او به خواب میرفت در گوشهای از آن اتاق به کار پاکنویس کردن ترجمهها مشغول میشدم.
🔹 اتاق مادرم دو تختی بود. در تخت دیگر خانمی بسیار فاضله بستری بود که کاتولیکی متعصب بود. وقتی فهمید که من دعاهای اسلامی را ترجمه میکنم، دلگیر شد که مگر در مسیحیت و در کتب مقدسه خودمان کمبودی داریم که تو به ادعیه اسلامی روی آوردی!؟ وقتی کتابم چاپ شد یک نسخه برای او فرستادم. یک ماه بعد او به من تلفن زد و گفت: صمیمانه از هدیه این کتاب متشکرم، زیرا هر روز به جای دعا آن را میخوانم.
او میگوید: امام زین العابدین علیه السلام برای بسیاری از مردم جهان غرب کارساز است.
کرامت حضرت معصومه سلام الله علیها
مسجد جای خالی نداشت. مالامال از جمعیت شده بود. واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت سخن می گفت. از مسجد که بیرون آمد، فکر سهیم شدن در ثواب وقف رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی هم نداشت. تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود. مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد!
که نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت. زمزمه ای در جانش شکل گرفت: بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم. برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم.
اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد.
وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد. از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود. با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد.چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود. شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد. باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد.
عزمش را جزم کرد و بار سفر بست. به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد.
ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. درمانده و ناامید، کنار دیواری نشسته زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت:
آقا، کار می کنی؟ بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم. حالا چه کاری هست؟ من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم. شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند. می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟
دلش فرو ریخت. خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود. با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم. من در این کار مهارت دارم. پولی در بساط نداشت. نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود. امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک!
همه چیز به سرعت پیش رفت. معامله سر گرفت. حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند. بدنش داغ شده بود. نمی دانست چه بگوید. آبرویش در خطر بود. اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ...
درست همان موقع، مردی با کت و شلوار قهوه ای زیبا جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ گفتند: بله! گفت: هر قدر که باشد می خرم.
هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطورمعجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد. باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد. این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود.
حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد. می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند. در راه به یاد عهدی با حضرت معصومه کرده بود افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ...
حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند. بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود. مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند. با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به 200 نفر رسید.
قصد داشت 30 نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند. من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت و پل آهنچی نام گرفت و عبور و مرور مردم آسان شد. حالا به آرزویش رسیده بود و اموالش را وقف کرده بود.
نویسنده: نعیمه جلالی نژاد
سالروز ولادت باسعادت
اعلی حضرت ، قدرقدرت ، شاه قوی شوکت ، ماه طلعت ، خورشید رایت ، سلطان اولیا ، سخن گذار منبر سلونی ،ابن عم نبی ، مهر برج انما ، شهسوار لا فتی ، پیشوای انبیا ، سید الاوصیا ، عماد الاصفیا ، رکن الاولیا ، عروه الوثقی ، کلمه الحسنی ، ایه الله العظمی ، اول مظلوم عالم ، خیرالمومنین ، امام المتقین ، امام العارفین ، اول العابدین ، مولی الموحدین ، امام الثقلین ، رییس الموحدین ، سید المتقین ، زین الموحدین ، ازهد الزاهدین ، مولی الکونین ، ابوالحسنین ، امیر عوالم ، امام المسلمین ، عمود الدین ، یعسوب الدین ، حبل الله المتین ، لنگر اسمان و زمین ، سرالاسرار ، نورالانوار ، امام الاطهار ، ولی الجبار ، نعمت الله علی الابرار ، نباء العظیم ، صراط المستقیم ، قران کریم ، علم اعلام ، معدن اسرار ، امام حلیم ، قیم دین ، یدالله الباسطه ، نورالله المبین ، اذن الله الواعیه ، عین الله الناظره ، اسم الله الاعظم ، قران الاکرم ، شهاب الثاقب ، ابوالائمه ، سید الامه ، قابض الارواح ، صاحب لواء ، نقطه زیر باء ، رایة الهدی ، باب الهدی ، مصاحب انبیاالمعلم جبرییل ، امیر میکاییل ، حاکم عزراییل ، حاکم یوم الدین ، غیاث المستغیثین امان الخائفین ، سیدالعرب والعجم ، خیرالبشر ، وجه الله ، عین الله ، اذن الله ، لسان الله ، یدالله ، باب الله ، سیف الله ، سرالله ، ثارالله ، نورالله ، شمس الله ، غیرت الله ، قدرت الله ، ولی الله ، خلیفة الله ، عبدالله ، اسدالله الغالب ، غالب کل غالب ، مظهر العجائب ، مصدر الغرائب ، ابوتراب ، زوج البتول ، وصی الرسول ، قائدالغر المحججلین ، لنگر آسمان وزمین ، نفس الرسول ، صدیق الاکبر ، فاروق الاعظم ، مولودکعبه ، قسیم النار والجنه ، صاحب ذوالفقار ، شهید محراب ، فاتح خیبر ، قرآن ناطق .
امیرمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام مبارک باد.
حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله فرمودند:
یاعلی! اگر امت من آنقدر روزه بگیرند که از کمر خمیده شوند و آن قدر نماز بخوانند که چون زه کمان لاغر گردند و با تو دشمنی کنند، خداوند آنان را با صورت در آتش می افکند.
منابع اهل تسنن:
شمس الاخبار، ص ۳۳. / کنز الفوائد، ج ٢، ص ١٨١. / مناقب ابن مغازلی، ص ۲۹۷. / فرائد السمطین، ج ۱، ص ۵۱. / تاریخ دمشق، ج ٤٢، ص ٢٨٧. / کفایة الطالب، ص ۱۷۹ و ۳۱۸. / شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۵۱. / المناقب للکوفی، ج ۱، ص ۲٤٢. / الکامل ابن عدی، ج ٦، ص ٣٠٣. / تاریخ ابن عساکر، ج ۱، ص ١٤۵.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علی بن ابیطالب عَلَیْهِمُا السَّلاَمُ
ولنتاین' در واقع یک مناسبت غربی است که چند سالی است میان جوانان باب شده و همه ساله در روز 25 بهمن مطابق با 14 فوریه همراه با آداب و رسوم به خصوصی برگزار می شود.
این روز با هدیه دادن، دوستی و عشق ورزیدن به نامحرم و جنس مخالف همراه است فرصتی برای ترویج دوستی های خیابانی است.
اینکه این روز چه تاریخچه ای دارد و بر اساس چه رویدادی گرامی داشته می شود، نکته ای است که هیچ منبع موثق و یکسانی ندارد.
این روز بر اساس قصه ای ساختگی و تایید نشده، گرامی داشته می شود و این روزها بسیاری از جوانان و حتی خانواده های ایرانی نیز آن را جشن می گیرند.
رواج چنین افسانه ای و تلاش برای فرهنگ سازی آن، دلیلی جز اشاعه فساد و فحشا ندارد.
اما با کمال تاسف رواج این فرهنگ وارداتی نگران کننده تر می شود وقتی بدانیم که در میان برخی پدران و مادران هم رسوخ کرده است. اگر چه مرد به همسر خود و زن به شوهرش در این روز به اصطلاح عشق می ورزد، اما این حرکت در چنین روزی در سایه تبلیغات شبکه های ماهواره ای، تنها می تواند برای جوان و فرزند خانواده به عنوان یک الگو تلقی شده و مهر تأییدی باشد بر یک فرهنگ غلط و ناپاک که حاصل آن دوری گزینی از ازدواج و حفظ روابطی است برای فروپاشی اخلاقی جامعه.
ابن قُتیبه یکى از علماء و تاریخ نویسان اهل سنّت در کتاب خود آورده است :
پس از گذشت مدّتى از جریان سقیفه ، روزى عمر به ابوبکر گفت : ما فاطمه ، دختر رسول اللّه را از خودمان خشمناک و ناراحت گردانیده ایم ، بیا با یکدیگر به ملاقات و دیدار او رویم تا از ما راضى و خوشنود شود.
لذا هر دو حرکت کردند و چون به درب منزل رسیدند، اجازه ورود خواستند؛ ولى به ایشان اجازه داده نشد.
به ناچار حضور امام علىّ علیه السلام آمدند و در این باره با او سخن گفتند؛ امام علىّ علیه السلام براى آنها اجازه ورود طلبید و چون وارد شدند، روبروى حضرت زهراء سلام اللّه علیها نشستند.
👈و حضرت روى خود را از آن ها برگرداند،
ابوبکر گفت : اى حبیبه رسول اللّه ! سوگند به خدا که من تو را بیش از دخترم ، عایشه دوست دارم . روزى که پدرت از دنیا رفت ، اى کاش من مرده بودم ؛ علّت آن که تو را از حقّ میراث پدرت منع کردم ، چون شنیدم که فرمود: ما ارثیّه اى به جاى نمى گذاریم ، آنچه از اموال ما باقى بماند، صدقه است .
در این هنگام ، فاطمه سلام اللّه علیها فرمود: اگر حدیثى را از پدرم رسول خدا برایتان بگویم ، تاءیید مى کنید؟ گفتند: آرى .
فرمود: خداوند را بر شما گواه مى گیرم ، آیا نشنیدید از پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله که مى فرمود:
👈 رضایت فاطمه رضایت من است ، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من مى باشد، هرکه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که او را خشمگین و ناراحت کند، مرا خشمگین و ناراحت کرده است ؟!
گفتند: بلى ، چنین سخنى را از رسول اللّه شنیده ایم .
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائکه را شاهد و گواه مى گیرم که
👈👈 شما دو نفر مرا خشمگین و ناراحت کرده اید و من از شما خوشحال و راضى نخواهم شد تا پدرم ، رسول خدا را ملاقات کرده و شکایت شما را به او کنم .
ابوبکر گفت : از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه مى برم ، و سپس در حال گریه از نزد حضرت خارج شدند.
📚 منبع:
اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 318، به نقل از الا مامة و السّیاسة .