نواب حضرتی

🌺نقد ادیان و مذاهب غیر شیعی - بیان زیبایی‌هایی از قرآن و اسلام 🌺

🌺نقد ادیان و مذاهب غیر شیعی - بیان زیبایی‌هایی از قرآن و اسلام 🌺

نواب حضرتی

#اهداف:
1-اثبات حقانیت مذهب شیعه با استفاده از قرآن، حدیث، معجزات و کرامات بزرگان🌺
2- بیان زیبایی‌هایی از دین مبین اسلام.✅
3- ذکر دلایل بطلان سایر ادیان و مذاهب❌
4- بیان نکات اعتقادی❇️

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲۴۰ مطلب توسط «نواب حضرتی» ثبت شده است

نگاهی به جنایات «قصاب لرستان»/ وقتی افسران رضاخان روی دویدن اجساد سربریده شده شرط می‌بستند!

عشایر لرستان در دوره رضا شاه شدیدترین سرکوب‌ها را در تاریخ لرستان مشاهده کردند به نحوی که سپهبد امیراحمدی به عنوان نماینده رضا شاه با جنایات هولناکی که انجام داد قصاب لرستان نام گرفت. کشتن زنان و کودکان و شرط‌بندی روی دویدن اجسادی که سرشان بریده می‌شد بخشی از جنایات فراوان در حق مردم لرستان در آن مقطع بوده که تا کنون کمتر بازگو شده است.

 

ماجرای جنایت امیراحمدی و لقب گرفتن قصاب لرستان چه بود؟

کتاب «سرزمین شگفت‌انگیز» قبل از انقلاب و در سال ۱۹۶۷ میلادی و زمانی که داگلاس(پژوهشگر اهل آمریکا) زنده بود، نوشته و چاپ شد و پس از انقلاب ترجمه و منتشر شد.

داگلاس در کتابی به نام سرزمین شگفت‌انگیز با سفری که به ایران و لرستان داشته، وضعیت حکومت رضاخانی و دست نشانده‌های این دیکتاتور را به خوبی شرح داده است.

ابتدا باید به این نکته توجه کرد که نویسنده هیچ نسبت قومی و قبیله‌ای در ایران نداشته و کاملا بی‌طرفانه کتاب سرزمین شگفت انگیز نوشته شده است، داگلاس که از کودکی پدر خود را از دست می‌دهد، در همان سنین به بیماری فلج‌الاطفال دچار می‌شود.

 

 

داگلاس در فصل نهم کتاب سرزمین شگفت‌انگیز در تشریح چگونگی به قتل رساندن و شرط‌بندی سربازان بر سر راه رفتن روی اجسادی که سرشان بریده شده بود، این‌چنین می‌نویسد:

"در سال ۱۹۳۶(۱۳۱۵ خورشیدی) دولت ایران تصمیم گرفت که جاده‌ای در لرستان تاسیس کند، بین ارتش و عشایر منطقه زد و خورد شد.

یکی از افسران شرکت‌کننده در این ماجرا به من گفت که سه روز تمام اجساد را روی چوبه دار نگه داشتیم تا درس خوبی برای لرها باشد.

بقیه ماجرا را از زبان پیرمرد ۸۰ ساله که در دشت لرستان با او ملاقات کردم، بشنویم.

پیرمرد در آلونکی که سقف‌ و دیوارهای آن با شاخ و برگ بلوط ساخته شده بود، زندگی می‌کرد. مرا که دید به سرعت از درب عقب ناپدید شد.

با چهره ناراحت به من نگاه می‌کرد و گفت: آیا ضرورت دارد شما از ما بیچارگان نگون‌بخت عکس بگیرید.

سیمای خسته و نگران پیرمرد که به ظاهر نجیب‌زاده بود، آهنگ صدای او نوعی غرور مشهود بود و من از زحمتی که برای او ایجاد کرده بودم ناراحت و شرمسار شدم، دوربین عکاسی را کنار گذاشته و از او خواهش کردم در صورت امکان مرا به داخل کلبه بپذیرد.

من از او سوال کردم در مورد امیراحمدی چه می‌داند؟ پیرمرد نگاه عجیبی به من کرد و با نگاهی کاملا با احتیاط و پس از اینکه به او قول دادم حرف‌هایش را جایی بازگو نکرده و موجب دردسرش نشوم، با صدای آرم و محافظه‌کارانه آنچه در دل داشت را بیرون ریخت.

پیرمرد گفت: اردوگاه من زیاد از اینجا دور نبود، ما ۱۰۰ نفر بودیم که در ۲۰ کلبه کوچک زندگی می‌کردیم. هزاران اسب، بز، گوسفند، گاو و ده‌ها قاطر و گوساله داشتیم.

تعدادی از جوانان ما را در قلعه فلک‌الافلاک محاصره و به دار آویخته بودند، ارتش پیروز شد و نبرد دفاعی به پایان رسید و دیگر مانعی برای جاده‌ای که رضا شاه قصد آن را داشت، نبود.

چند روز بعد در اردوگاه خود نشسته بودیم که از دور گردوخاک زیادی را مشاهده کردیم، سواره نظام ارتش ۴ نعل به سمت کلبه‌ها می‌آموگد، سرهنگی فرمانده سواره‌ها بود و وقتی به ما رسیدند، سرهنگ با صدای بلند فرمان صادر کرد، این فرمان، فرمان قتل عام ما بود.

در اجرای فرمان همه‌مان را هدف گلوله قرار دادند، شروع به تیراندازی به طرف کودکان کردند، کودکانی که در گهواره بودند و عده‌ای در حال بازی بودند، لوله هفت‌تیر را روی شقیقه انسان‌ها گذاشته و شلیک می‌کردند و مغزها را متلاشی می‌کردند.

زن‌ها جیغ کشیده و از چادر بیرون می‌آمدند، زن من به گوشه‌ای خزیده بود و مثل بید می‌لرزید، من جلوی او ایستاده بودم و کاردی در دست داشتم که یک مرتبه صدای شلیک آمد و نقش زمین شدم و از حال رفتم.

وقتی به هوش آمدم، زنم را دیدم که کنارم افتاده و خون از بدنش جاری شده، جسد او و چند زن و کودک دیگر به زمین افتاده بود.

بر اثر گلوله‌ای که به گردنم فرو رفته بود، زخمی شده بودم، آن‌ها فکر می‌کردند من مُردم و من را رها کردند، اما چه مرگی؛ مرگ تدریجی و ای کاش مرده بودم؛ مرگ زجرآور.

پس از اینکه به هوش آمدم دیدم همه را کشتند، صدای سرهنگ را می‌شنیدم که معرکه را ترک نکرده بود، دوباره دیدم که گرد و خاکی بلند شد و چشمان ما آزار داده می‌شد.

در تاریخ ثبت شده که چه بر سر لرها آوردند، سرهنگ امیراحمدی چه فجایعی را از خود بر جای گذاشت.

خلاصه پیرمرد به سخنان خود چنین ادامه داد: سرهنگ چندین نفر از جوانان ما را که اسیر کرده بود جمع کرد و بلافاصله دستور داد با زغال آتش روشن کنند.

من فورا متوجه شدم که در حال تدارک چه جنایت فجیعی هستند، او دستور داد یک تابه آهنی بزرگ آماده کنند، تابه را روی آتش بگذارند تا خوب تفته و قرمز رنگ شود.

آن‌گاه دستور داد یکی از جوانان لر را بیاورند، دو نفر سرباز دست‌های جوان را محکم گرفتند و سومی هم با یک شمشیر تیز در عقب او ایستاد، سپس با اشاره سرهنگ، سرباز جلاد با شمشیر سر جوان را قطع کرد، هنگامی که سر از بدن جدا شده بود، او به کناری رفت. سرهنگ فریاد کشید بدو، بدو، سر از بدن جدا شده است.

همزمان یکی از افراد تابه سرخ شده را روی گردن بریده چسباند، جسد بی‌سر از جا بلند شد و یکی دو قدم دوید و بعد افتاد.

سرهنگ که انگار از این عمل شنیع خود رضایت حاصل نکرده باشد فریاد کشید آن جوان بلند قد را بیاورید، فکر می‌کنیم که این بهتر از آن یکی بدود، خلاصه آن بیچاره را آوردند و این بار با دقت بیشتری سر او را بریدند، تابه آهنی را روی گردن بریده او گذاشتند به طوری که این‌بار جسد بی‌سر یکی دو قدم بیشتر دوید.

خلاصه این عمل وحشیانه ادامه پیدا کرد تا اینکه این بار سرهنگ شخصا خودش در این عمل شرکت کرد برای بار سوم و یک محکوم دیگر را آوردند و دوباره تابه آهنی را گذاشتند و وقتی جلاد سر جوان را از بدن جدا کرد، خون از گردن محکوم در حدود یک متر فواره زد و سر به اطراف افتاد.

پیرمرد کمی سکوت کرد، نفسی کشید، لب‌های خشکیده خود را باز کرد، بغض گلویش را گرفته بود. پس از این چند نفر از جوانان که کشته شدند، فکر تازه‌ای در مغز دیوانه سرهنگ خطور کرد تا بر سر مسافت دویدن اجساد شرط‌بندی کند و خلاصه این جنایت‌ها تکرار شد."

اگر بخواهیم همه حرف‌های داگلاس را که از ارتش ایران در دوره رضاشاه و فجایع امیراحمدی گزارش نوشته بگوییم، روحیه مخاطب بسیار مکدر خواهد شد.

ما امروز از داعش سخن می‌گوییم، حال اینکه داعشی هم در لرستان وجود داشته، انسان را زنده زنده سر بریدند و بعد از قرار دادن تابه بر سر مسافت دویدن اجساد شرط‌بندی کرده‌اند.

 

 

منبع:خبرگزاری فارس B2n.ir/z87174

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۰۶
نواب حضرتی

 

 

 

طبرى در تاریخ خود ـ به نقل از عبد الله بن عوف بن احمرـ می نویسد:

چون به صِفّین رسیدیم، مشاهده نمودیم که شامیان شریعه فرات را گرفته اند؛ و معاویه، ابو اعور سُلَمى را به همراه سواران و پیادگانى بر آب گماشته و پیشاپیش آنان، تیراندازان و نیزه داران و سپرداران را به صف کرده و همگی کلاهخود بر سر داشتند و جمع شده بودند تا علی علیه السلام و یارانش را از آب، باز دارند. تا شاید به وسیله این کار بتوانند بر امام و سپاهیانش فشار وارد کنند تا آنان را تسلیم نمایند.

آن گاه که امیر مؤمنان(علیه السلام) از این کار مطلع شد؛ صعصعة بن صُوحان را فرا خواند و به او فرمود:

« نزد معاویه برو و بگو: ما این راه را به سوى شما پیموده ایم؛ تا حجّت را بر شما تمام کنیم، و پیش از آن، از جنگ با شما اکراه داشتیم.

اکنون می بینم تو با سواران و پیادگانت با ما به جنگ برخاسته اى و آب را بر روی ما بسته ای. و این جنایتی است که انجام داده اید. به یارانت پیغام فرست که راه آب را بر سپاه من باز بگذارند؛ و گرنه به سپاهم رخصت می دهم که بر سر آب بجنگند تا هر که چیره شد، بنوشد».

 

معاویه - با تعدادی از یارانش به مشورت بر خواست و - گفت: شما چه مى اندیشید؟

ولید بن عُقبه گفت: ای معاویه! اینان آب را بر عثمان بن عفان باز داشتند. پس تو هم آب را بر ایشان ببند...و ایشان را تشنه لب بکُش، که خدایشان تشنه لب بکشد!

 

سپس عبد الله بن ابى سَرح گفت: آب را بر آنان ببند. ایشان اگر به آب دست نیابند، باز مى گردند؛ و همین بازگشتشان، گریز و شکست است(1).

 

در کتاب فتوح نیز آمده است: بعد از ماجرای بسته شدن آب توسط معاویه و همراهانش، و پیغام امام به معاویه برای گشودن آب، معاویه به عمرو بن عاص گفت: رأى تو چیست؟

عمرو بن عاص گفت: من معتقدم على کسى نیست که تشنه بماند؛ و بدون آن که از فرات آب بنوشد، به آن بنگرد. او براى چیزى جز آب آمده است. پس از بستن آب دست بردار تا او و ما بنوشیم(2).

ولی معاویه اجازه نداد تا یاران امام از آب استفاده کنند.

آن گاه همگی گفتند: به خدا سوگند، قطره اى آب به عراقیان نخواهیم داد تا تشنه لب بمیریند(3).

این جریان نشانگر آن است که معاویه از هر وسیله ای برای پیروزی استفاده می کرد. و این حاکی از خباثت و بی رحمی اوست.

 

در کتاب أخبار الطوال آمده است: عراقیان یک شبانه روز بى آب به سر بردند...و یاران معاویه از برداشتن آب ممانعت می کردند.

بعد از این ماجرا على علیه السلام را اندوهى سخت فرا گرفت و از مصیبت تشنگى سپاهیانش سینه اش تنگ شد. اشعث بن قیس نزد وى آمد و گفت: اى امیر مؤمنان!

آیا در حالى که تو در میان مایى و شمشیرهایمان با ماست، آن سپاه - معاویه و همراهیانش- آب را بر ما می بندند؟!

بگذار من به سوى آب پیشروى کنم. به خدا سوگند، زنده باز نمى گردم مگر آن که آب بیاورم. به اَشتر هم فرمان ده که با سوارانش به من بپیوندند.

 

على علیه السلام به او فرمود: « به آنچه در نظر دارى، عمل کن».

او صبحگاهان- با اشتر- به سوى ابو اعور پیشروى کردند و با آنان درگیر شدند. و دلاورانه با ایشان جنگیدند تا اینکه اشتر در آن کارزار، آنان را از اطراف شریعه فرات دور کرد و آب به دست یاران امام على علیه السلام افتاد(4).

 

در شرح نهج البلاغة آمده است: على (علیه السلام) و یارانش بعد از آنی که دیدند آب بر روی شان بسته شده- از معاویه و یارانش خواستند که آب را برایشان بگشایند؛

ولی آنان گفتند: به خدا سوگند، قطره اى آب به شما نخواهیم داد تا تشنه لب بمیرید.

آنگاه امام على علیه السلام، اشتر را با سپاهى به یارى اشعث و شبث، گسیل داشت. و هر دو سپاه با هم جنگیدند تا اینکه آب به دست یاران امام على علیه السلام افتاد(5).

 

ابن اثیر در کتاب کامل فى تّاریخ ـ در بیان جنگ بر سر آب ـ می نویسد: سپاه على علیه السلام با سپاه شام جنگیدند تا اینکه آب در دست یاران على علیه السلام افتاد.

آن گاه یاران علی(علیه السلام) گفتند: به خدا سوگند،- دیگر- به شامیان آب نمى دهیم؛ ولی على ( علیه السلام) برای یارانش پیک فرستاد و فرمود: «به قدر حاجت از آن آب برگیرید و اجازه دهید که شامیان هم از آب برگیرند؛ همانا آنان پیش از این- ستم کردند، پس شما، خود ستم می کنید»(6).

مسعودی نیز در مُروج الذّهب می نویسد: از آن پس که سپاه على (علیه السلام) لشکر معاویه را از آب دور کردند، معاویه به عمرو بن عاص گفت: درباره این مرد(علی) چه گمان دارى؟

آیا از آن رو که ما آب را بر وى بستیم، او نیز آب را بر ما مى بندد؟

عمرو بن عاص گفت: نه.

سپس معاویه پیکى نزد على (علیه السلام) فرستاد و اجازه خواست که همراهیانش- به شریعه فرات وارد شوند و از آب استفاده کنند.

اما یاران امام (علیه السلام) به وى گفتند: اى امیر مؤمنان! همان گونه که آنان آب را بر تو بستند، تو نیز آب را بر آنها ببند و مگذار شامیان قطره اى آب را بـیاشامند؛ آنان را با تـشنگى هلاکشان سـاز و بدین سان دست بسته بگیرشان، که اگر چنین کنى تو را نیازى به جنگ نیست.

امام علیه السلام فرمود: « نه. به خدا سوگند، با ایشان همچون خودشان مقابله نمى کنم».

آنگاه على علیه السلام اجازه فرمود تا شامیان هم از آب استفاده کنند.

سپس عمرو بن عاص به معاویه گفت: امروز درباره این سپاه چه گمان مى برى، اگر همان گونه که تو دیروز آب را بر ایشان بستى، آنان امروز آب را بر تو می بستند؟

معاویه گفت: گذشته را فرو بگذار(7). (8)

 

__________________________________

پی نوشت: (1). تاریخ طبری، ج 4، ص 571؛ شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 318؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 364؛ الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 124؛ وقعة صفّین، ص 160.

(2). فتوح، ج 3، ص 5؛ الموازنة، ص 146.

(3). شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 23؛ ینابیع المودّة، ج 1، ص 450؛ بحار الأنوار، ج 41، ص 145؛ محمد محمدی ری شهری، دانش نامه امیر المومنین؛ ج5، ص 561 - 569.

(4). أخبار الطوال، ص 168.

(5). شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 23؛ ینابیع المودّة، ج 1، ص 450؛ بحار الأنوار، ج 41، ص 145.

(6). الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 365؛ تاریخ الطبری: ج 4، ص 572؛ وقعة صفّین: ص162.

(7). مروج الذهب، ج 2، ص 386؛ الأخبار الطوال، ص 169؛ الفتوح، ج 3، ص 11؛ الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 126؛ وقعة صفّین، ص 186.

(8). گرد آوری از: دانش نامه امیرالمؤمنین، محمّد محمّدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، قم، 1386هـ ش، چاپ اوّل، ج5، ص561-579.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۲ ، ۱۴:۳۱
نواب حضرتی

چندین روایت در منایع اهل تسنن وجوددارد که آزار امیرالمومنین ع را مصداق آزار پیامبر اکرم (ص) و خداوند برشمردهاند:

 

 

حاکم حسکانى در شواهد التّنزیل از جابر بن عبدالله نقل مى کند که مى گوید: از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) شنیدم که به على(علیه السلام) مى فرمود: «مَنْ آذاکَ فَقَدْ آذانى»(1)؛ (کسى که تو را آزار دهد مرا آزار داده است).

 

در حدیث دیگرى از ابن ابى سلمه از أمّ سلمه همسر پیامبر(صلى الله علیه و آله) نقل مى کند که مى گوید: شنیدم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام) مى فرمود: «اَنْتَ اَخى وَ حبیبى، من آذاکَ فَقَدْ آذانى»(2)؛ (تو برادر و حبیب منى، هر کس تو را آزار دهد مرا آزار داده است!). سپس مى افزاید: همین معنى از گروه دیگرى مانند عمر و سعد بن ابى وقّاص و ابوهریره و ابن عباس و ابوسعید خدرى نقل شده است.(3)

 

همچنین در حدیث دیگرى از على بن ابیطالب(علیه السلام) نقل مى کند در حالى که به موى خود اشاره کرده و آنرا در دست گرفته بود فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله) این حدیث را براى من بیان کرد؛ در حالى که موى خود را به دست گرفته بود فرمود: «مَنْ آذى شَعرَةً مِنْکَ فَقَدْ آذانى وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذى اللهَ وَ مَنْ آذى اللهَ فَعَلَیْهِ لَعَنَة اللهُ»(4)؛ (کسى که یک موى تو را آزار برساند مرا آزار رسانده و کسى که مرا آزار رساند خدا را آزار رسانده و کسى که خدا را آزار رساند لعنت خدا بر او باد).

 

 

حاکم نیشابورى در «مستدرک علی الصّحیحین» در حدیثى که صحیح و معتبر است از ابن عبّاس نقل مى کند: مردى از اهل شام در برابر او سبّ و دشنام به ساحت مقدّس على(علیه السلام) داد، ابن عبّاس گفت: «یا عَدُوَّ اللهِ آذَیْتَ رَسُوْلَ اللهِ(صلى الله علیه و آله) «اِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونُ اللهَ وَ رَسُوْلَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فى الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ اَعَدَّلَهُمْ عَذاباً مُهیناً» لَوْ کانَ رَسُوْلُ اللهِ(صلى الله علیه و آله) حَیّاً لآذَیْتَهُ»(5)؛ (اى دشمن خدا! تو با این سخنت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را آزار رساندى، چنانچه قرآن مى فرماید: «آنها که خدا و پیامبرش را آزار مى دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و براى آنها عذاب خوار کننده اى آماده کرده است»، اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) زنده بود تو او را آزار داده بودى). این حدیث را ذهبى نیز در «تلخیص المستدرک» نقل کرده و تصریح مى کند که حدیث صحیح است.(6) سیوطى در «الدّر المنثور» نیز روایت ابن عباس و استناد او را به آیه شریفه فوق نقل کرده است.(7)

 

همچنین در کتاب «مستدرک علی الصّحیحین» از عمرو بن شاس، حدیث مفصّلى نقل مى کند که در ذیل آن آمده است: «عمرو بن شاس مى گوید: من در مسجد پیامبر(صلى الله علیه و آله) از على(علیه السلام) به خاطر رفتارى که در سفر یمن با من داشت شکایت کردم؛ این سخن به گوش رسول خدا(صلى الله علیه و آله) رسید، صبح گاهان که همراه جمعى از یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) وارد مسجد شدم، حضرت نگاه تندى به من کرد و فرمود: اى عمرو! به خدا سوگند مرا آزار دادى! عرض کردم: اى رسول خدا! پناه به خدا مى برم از اینکه به تو آزار برسانم، فرمود: آرى «مَنْ آذى عَلِیّاً فَقَدْ آذانى»؛ (هر کس به على(علیه السلام) آزار رساند مرا آزار رسانده است)». حاکم نیشابورى پس از ذکر این حدیث، تصریح مى کند که حدیثِ صحیح و معتبرى است.(8)

 


این احادیث متعدد و گسترده که بسیارى از آنها از احادیثى است که دانشمندان اهل سنّت تصریح به صحّت سند آن کرده اند به خوبى نشان مى دهد که على(علیه السلام) همچون جان پیامبر(صلى الله علیه و آله) است؛ عشق به او عشق به پیامبر(صلى الله علیه و آله) و محبّتش، محّبت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و ایذاء و آزار او، ایذاء و آزار رسول خدا(صلى الله علیه و آله) است.

 


پی نوشت:
(1). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانى، عبید الله بن احمد، تحقیق: محمودى، محمد باقر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ تهران، 1411 ق، چاپ اول، ج ‏2، ص 149، سوره أحزاب، آیات 57 الى 58، ح 777.

(2). همان، ص 150، ح 778.
(3). همان، ص 151.
(4). همان، ص147، ح 776.
(5). المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411ق، چاپ اول، ج 3، ص 131.
(6). همان.
(7). الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404، ج ‏5، ص 220.
(8). المستدرک على الصحیحین، همان، ج 3، ص 131.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۰۲ ، ۱۴:۲۶
نواب حضرتی

 

 

همیلتن گیب استاد دانشگاه لندن و اکسفورد (Oxford) می‌نویسد:

 

 شگفت انگیزتر از سرعت کشورگشایی‌ها، خاصیت نظم و ترتیب آن‌ها بود، در طی سال‌ها جنگ می‌بایست خرابی‌هایی به بار آمده باشد ؛ اما بر روی هم  مسلمانان که آثاری از ویرانی برجای نگذاشته بودند ، راه را برای یک‌پارچه شدن اقوام و فرهنگ‌ها هموار می‌کردند.

 

اسلام در درون دنیای متمدن خارجی به عنوان خرافات خام طایفه‌های غارت‌گر راه نیافت ؛ بلکه به عنوان نیرویی اخلاقی معرفی شد که احترام همگان را برمی‌انگیخت و به منزله آیینی منطقی که مسیحیت روم شرقی و دین زرتشت را در ایران ، یعنی هر یک از این دو کیش را در سرزمین و خاستگاه خویش می‌توانست به مبارزه بطلبد.

 

Islam did not enter the foreign civilized world as a crude superstition of marauding clans; Rather, it was introduced as a moral force that aroused everyone's respect and as a logical ritual that could challenge Eastern Roman Christianity and Zoroastrianism in Iran, i.e., each of these two religions in its own land and origin.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۱۳
نواب حضرتی

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 46 ثانیه

   نظر  مخالفان و جمعی از اندیشمندان بین‌المللی درباره حضرت آیت الله خامنه ای....

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۳۱
نواب حضرتی

 

نویسنده مشهور انگلیسی در کتاب "تاریخ ایران" می‌نویسد:

به عقیده من حضرت محمد (ص) در میان عالم بشریت بزرگ‌ترین انسانی است که با یک مرام عالی، تمام همّ خود را صرف این کرد که شرک و بت‌پرستی را از اندیشه‌ها منهدم ساخته و به جای آن افکار بلند اسلام را برقرار سازد.

خدمت وافر و نمایانی که از این راه به نوع بشر نموده، خدمتی است که آن را ستایش نموده و سر تعظیم فرود می‌آورم.

 

Sir Percy Molesworth Sykes:

In my opinion, Muhammad (pbuh) is the greatest human being among humans who, with a great intention, spent all his thoughts to destroy polytheism and idolatry from thoughts.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۵۶
نواب حضرتی

 

جرج شاو ، درام‌نویس ایرلندی که از مشهورترین چهره‌های ادبیات معاصر و همتای شکسپیر در نمایشنامه ‌نویسی ، و استاد بذله‌گویی و طنز در زبان انگلیسی است، می‌نویسد:

 

 به عقیده من اگر به مردی مانند محمد (ص)  زمام اختیار حکومت تمام دنیا را بسپارند، جهان و جهانیان تحت لوای حکومت اسلام رستگار خواهند شد و مکتب اسلام دنیا را به خیر و سعادت و حل مشکلات زندگی هدایت خواهد کرد تا بدان‌جا که بر تمام عالم همای سعادت پرتو خواهد افکند.

 

In my opinion, if a man like Muhammad is given the authority to rule the whole world, the world and the worlds will be saved under the banner of Islamic rule, and the school of Islam will lead the world to goodness and happiness and solve the problems of life until it will shine a light on the whole world. .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۵۵
نواب حضرتی

 

 

جان پورت، اسلام شناس معروف انگلیسی در کتاب "عذر تقصیر به پیش‌گاه محمد و قرآن" چاپ لندن، سال ۱۸۶۹ چنین نگاشته است:

 

" نویسندگانی که کورکورانه تحت تأثیر تعصب قرار گرفته و گمراه شده‌اند و در نتیجه به حسن شهرت زنده کننده آیین یکتا پرستی اهانت روا داشته‌اند؛ نه فقط ثابت کرده‌اند که روح خیرخواهی نجات دهنده (مسیح) که با آن همه استقامت و قدرت در انجام آن پایداری نشان داده، در آن‌ها تأثیر ننموده است؛ بلکه در قضاوت نیز راه خطا پیموده‌اند؛ زیرا با مختصر تأمل و تفکری می‌توانستند این نکته را درک کنند و دریابند که پیغمبر و تعلیمات او را نباید از نظر یک نفر مسیحی یا از لحاظ فکر اروپایی انتقاد کنند؛ بلکه این بحث باید از نظر شرقی مورد قضاوت قرار گیرد

و به عبارت دیگر

شخصیت محمد را به عنوان یک نفر مصلح دینی و قانون‌گذاری که در قرن هفتم مسیحی در آسیا قیام کرده است، باید مورد مطالعه و تحقیق قرار داد. در این صورت بدون شک اگر او را یکی از نوادر جهان و منزه‌ترین نوابغی که گیتی تاکنون توانسته است پرورش دهد به شمار نیاوریم ستم بزرگی را مرتکب شده‌ایم.

همانا باید او را بزرگ‌ترین و یگانه شخصیتی بدانیم که قاره آسیا می‌تواند به وجود چنان فرزندی برخود ببالد.

 

هرگاه وضع اعراب را قبل از ظهور محمد در نظر بگیریم و با اوضاع بعد از قیام او مقایسه کنیم، و هرگاه اندک تفکری در شعله عشق و علاقه‌ای که در قلوب پیروان او برافروخته شده و تا به امروز به همان حال باقی است توجه کنیم، به خوبی احساس می‌کنیم که اگر از تمجید و تکریم چنان مرد بزرگ و فوق‌العاده‌ای خودداری کنیم بی‌انصافی است."

 

Undoubtedly, if we do not consider Muhammad as one of the pioneers of the world and the purest genius that the world has been able to cultivate so far, we have committed a great injustice.

Indeed, we should consider Muhammad as the greatest and only personality that the continent of Asia can be proud of having such a son.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۷
نواب حضرتی

 

 

کارلایل، رجال شناس و متفکر انگلیسی در کتاب «قهرمان و قهرمانیت» درباره پیامبر اسلام (ص) چنین اظهار نظر کرده است:

 

  شما می‌گویید او را پیغمبر دانستند؟ بلی! او کسی است که با آن‌ها روبه‌ رو بود، تک و تنها، روشن و آشکار، بدون اینکه در لباس اسرار و رموز مقدسی در آمده باشد، وضع او محسوس بود و مشهود؛ لباسش را خودش می‌شست و کفش‌هایش را رفو می‌کرد و می‌جنگید، مشورت می‌کرد و در میان آن‌ها حکومت می‌کرد و فرمانروایی داشت.

 

باید او را دیده باشند که چه نوع شخصی بود. شما هرچه می‌خواهید او را بنامید، هیچ امپراطوری با تاج و زینت و زیور پادشاهی مانند این مرد که شخصاً جامه‌اش را می‌شست مطاع نبود. این مردی که مدت ۲۳ سال با آن همه رنج و مشقت زندگی کرد، چنان آزمایش‌هایی عملی سخت و دشوار از خود نشان داد که من او را « قهرمان » می‌دانم و لازم است که چنین عنوانی داشته باشد.   

 

No emperor with a royal throne was worthy of obedience like this man (Muhammad) and he personally washed his clothes.

This man who lived with all that suffering and hardship for 23 years, showed such hard and difficult practical tests that I consider him (hero) and it is necessary for him to have such a title.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۹:۲۶
نواب حضرتی

 

 

ویل دورانت مورخ مشهور آمریکایی می‌نویسد:

  اگر میزان تأثیر این مرد بزرگ را در مردم بسنجیم، باید بگوییم که حضرت محمد (ص) از بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است.

وی در صدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که از فرط  گرمای هوا و خشکی صحرا به تاریکی توحش افتاده بودند اوج دهد. در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیش‌تر بود.  کمتر کسی را جز او می‌توان یافت که همه آرزوهای خود را در راه دین انجام داده باشد ؛ زیرا به دین اعتقاد داشت.

از قبایل بت‌پرست و پراکنده در صحرا، امتی واحد به وجود آورد.

برتر و بالاتر از دین یهود و دین مسیح و دین قدیم عربستان، آیینی ساده و دینی روشن و نیرومند با معنویاتی که اساس آن شجاعت و مناعت قومی بود پدید آورد که در طی یک نسل در یکصد معرکه نظامی پیروز شد و در مدت یک قرن امپراطوری عظیم و پهناوری به وجود آورد و در روزگار ما نیروی مهمی است که بر یک نیمه جهان نفوذ دارد. 

«تاریخ تمدن ویل دورانت، ج4»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۱۵
نواب حضرتی

 

 

وُلتِر از نام‌دارترین فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشن‌گری است. شهرتش به‌سبب هوش خارق‌العاده‌، مخالفت‌ با کلیسای کاتولیک، حمایت از آزادی مذهب، آزادی بیان، و جدایی دین از سیاست، و شجاعت در بی‌پرده نظردادن است.  ولتر بیش‌از  ۲ هزار کتاب و کتاب‌چه نوشت.

او در کتاب "کلیات ولتر" می‌نویسد:  

محمد (ص) بی‌گمان مردی بسیار بزرگ بود و مردان بزرگی را نیز پرورش داد.

 قانون‌گذاری خردمند، جهان‌گشایی توانا، فرمان‌روایی دادگستر و پیامبری پرهیزگار بود و بزرگترین انقلاب روی زمین را پدید آورد.  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۷:۵۲
نواب حضرتی

 

 

تولستوی نویسنده مشهور روسی کتاب جالبی به نام محمد (ص) تألیف و  سخنان حکیمانه‌ی ایشان را هم در رساله مخصوصی گردآوری و به زبان روسی ترجمه کرده و به عنوان "سخنان محمد" انتشار داده است.

وی چنین می‌نویسد:

"جای هیچ‌گونه شبهه و تردیدی نیست که پیغمبر اسلام (ص) از مصلحان بزرگ دنیا است ؛ آن‌هم مصلحی که به جامعه بشریت خدمات شایانی کرده است و این فخر و مباهات برای او بس است که یک ملت خون‌ریز و وحشی را از چنگال اهریمنان عادات زشت و شنیع رهانید و راه ترقی را به روی آنان باز کرد و حال‌آنکه هر مرد عادی ای نمی‌تواند به چنین کار شگرفی اقدام کند و نتیحه بگیرد.

بنابراین شخص پیغمبر اسلام (ص) سزاوار همه‌گونه احترام و اکرام می‌باشد.

شریعت اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالم‌گیر خواهد شد."

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۷:۰۰
نواب حضرتی

 

نظر توماس کارلایل  درباره پیامبر اکرم (ص):

 

توماس کارلایل  (1795- 1881.م)  نویسنده، فیلسوف و مورخ مشهور انگلیسی است که آثار متعددی از خود بر جای گذاشته. این اندیشمند برجسته، بر تفکرات سیاسی، مذهبی و ادبی قرن نوزدهم میلادی تاثیر بسزایی داشته است.

 

او که در کتاب «تاریخ انقلاب فرانسه»   برای اولین بار مفهوم قهرمان را مطرح کرده بود با ایراد سلسله سخنرانیهایی در باب قهرمانان تاریخ به چهره‌ای مطرح در بین مطبوعات ادبی و عامه مردم تبدیل شد. سخنرانیهایی که واکنش‌های متفاوتی در برداشت. به گونه‌ای که مجموعه این سخنرانیها با عنوان «قهرمانان، قهرمان‌پرستی، و قهرمانی در تاریخ»  بارها تجدید چاپ شد.

 

کارلایل در دومین سخنرانی اش با عنوان « قهرمانی در کسوت پیامبر، محمد: اسلام» ، محمد (ص) را در رده بزرگان و قهرمانان تاریخ جهان قرار می دهد و چنین می گوید:

 

«من قصد دارم همه خوبیهای او را چنان که بتوانم به انصاف بازگو کنم ... دروغ ها‌یی که‌ گرداگرد این مرد انباشته‌اند، تنها خودمان را زشت و ننگین کرده‌اند ...»   

«در نفس او [محمد] تمایلات والاتر و نیکوتری ماورای هر گونه عطش و و ولع وجود داشت ... بگذار او را هر چه می خواهند بنامند. هیچ امپراطوری با تاج و دیهم خود چنین مورد اطاعت واقع نشده است که این مرد در عبای ساده دست دوخت خود؛ همو که طی بیست و سه سال محتمل سخت‌ترین مصایب و آزمایش‌های زندگی شد و مشقات فراوان بر او گذشت. من، بالشخصه تمام خصوصیات یک قهرمان راستین را در او مجسم می بینم، همین و بس »

« در حالی که دیگران در طریق فرمول‌های (شعارهای) گمراه کننده و بدعت‌ها سیر می کردند و با همان حال راضی و خرسند بودند، این مرد نمی توانست خودش را در آن شعارها بپیچد و محصور کند. رمز بزرگ هستی با همه دهشت و جبروت و با همه جلال و شکوه در نظر او روشن و آشکار می درخشید. ... کلام چنان مردی، صدایی است مستقیم از قلب طبیعت. مردم باید به آن گوش دهند و اگر به چنان کلامی گوش ندهند، به هیچ صدایی نباید اعتماد کنند؛ زیرا همه چیز در برابر آن باد است. »

 

 منبع:  توماس کارلایل، لندن، 1881، ص40. به نقل از محمد در اروپا، نوشته مینو صمیمی، ترجمه عباس مهرپویا، تهران، انتشارات اطلاعات، 1388 ص 346.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۷:۴۷
نواب حضرتی

 

 

انتخاب پیامبر خاتم (ص) به عنوان مؤثرترین فرد تاریخ

 

 

کتاب موثرترین صد فرد تاریخ به قلم مایکل اچ هارت، فهرستی است از تاثیرگذار‌ترین اشخاصی که تاکنون پا به این دنیا گذاشته‌اند.

این کتاب تاکنون به چندین زبان مختلف ترجمه شده و توانسته در سال‌های نخست انتشارش بیش از 500 هزار جلد فروش داشته باشد.

 

به نظر شما از میان میلیارد‌ها انسانی که از آغاز خلقت بر روی زمین زیسته‌اند، کدام یک بر سیر تاریخ تاثیرگذارتر بوده‌ است؟

 

مایکل اچ هارت (Michael H Hart) در کتاب موثرترین صد فرد تاریخ (The 100: a ranking of the most influential persons in history) سعی بر این دارد تا به این پرسش مهم پاسخ دهد. این کتاب فهرست مایکل از 100 نفری است که به اعتقاد او در تاریخ بیش از بقیه تأثیرگذار بوده‌اند.

 

البته باید توجه داشت که لیست مایکل اچ هارت در این کتاب بر اساس تأثیرگذارترین افراد در تاریخ است، نه بر مبنای بزرگترین‌ها. برای مثال در این فهرست جا برای مردی بسیار موثر، شریر و بی‌احساس چون استالین وجود دارد، اما جایی برای مادر کابرینی مقدس نیست. در واقع تنها سوال مورد بحث کتاب موثرترین صد فرد تاریخ این است که کدام 100 نفر بزرگ‌ترین تأثیر را در تاریخ و در جریان دنیا داشته‌اند؟

 

مایکل اچ هارت در کتاب حاضر این 100 نفر را به ترتیب اهمیت و میزان کلی تاثیر هر یک از آنان بر تاریخ بشر و بر زندگی روزمره دیگر افراد بشر رده‌بندی کرده است.

چنین گروهی از افراد استثنایی، خواه شریف یا سزاوار سرزنش، مشهور یا گمنام، خودنما یا فروتن، نمی‌توانند جالب نباشند؛ زیرا آن‌ها کسانی هستند که زندگی‌های ما را شکل داده و دنیای ما را صورت بخشیدند.

 

هارت (تاریخ‌نویس امریکایی) نسخه اول این کتاب را در سال 1978 نوشت و بر اساس گفته‌ی خودش 14 سال بعد که سطح علم و دانایی‌اش بیشتر شد به ویرایش آن پرداخت. از نکات قابل توجه این کتاب می‌توان به نام حضرت محمد در صدر لیست مایکل اشاره کرد که توجه دنیا را به خود جلب کرده است.

 

در بخشی از کتاب موثرترین صد فرد تاریخ می‌خوانیم:

 

انتخاب محمّد (ص) توسط من در صدر لیست مؤثرترین افراد تاریخ ممکن است موجب ایجاد سوال و یا حتی شگفتی برخی از خوانندگان شود. اما او در تاریخ بشر یگانه مردی است که توانسته است در هر دو عرصه دینی و دنیوی به طور حیرت‌آوری موفق باشد.

 

محمّد (ص) از خواستگاهی کاملاً پایین مرتبه برخاست و یکی از بزرگترین ادیان جهان را ترویج کرد و توانست خود را به یک رهبر سیاسی به شدت مؤثر بدل کند. امروز پس از گذشت 13 قرن از وفات او، اثراتش هنوز قدرتمند و پابرجاست.

 

بسیاری از افراد معرفی شده در این کتاب این مزیت و فرصت را داشته‌اند که در مراکز فرهنگ و تمدّن و یا مللی که از نظر سیاسی بسیار قدرتمند بوده‌اند زاده شده و پرورش یابند. اما محمّد (ص) درسال 570م در شهر مکه واقع در عربستان جنوبی که در آن زمان یک منطقه عقب مانده از دنیا و به دور از مراکز تمدّن، هنر و آموزش بود متولد شد. در شش سالگی یتیم شد و در محیطی محقر و عاری از هرگونه تجمل پرورش یافت. 

 

هارت از تمام ادیان و مذهبها, مسلمان و غیرمسلمان محمد را تنها مرد تأثیرگذار در تاریخ بشریت دانسته و او را مستحق این لقب می داند.

در این کتاب هارت، حضرت محمد(ص) را با حضرت مسیح مقایسه کرده و گفته:

پیامبر اکرم(ص) علاوه بر یک رهبر دینی، یک رهبر دنیوی نیز بوده و همین امر باعث تاثیرگذاری عمیق ایشان در تاریخ بشریت و برتری ایشان نسبت به دیگر پیامبران است.

نویسنده, این بحث را از لحاظ علمی بررسی کرده و تحت تأثیر دین و مذهب و شهرت و غیره قرار نگرفته است بلکه هدفش در کتاب فقط معرفی کردن تأثیرگذارترین شخصیت در تاریخ می باشد.به همین دلیل در این بحث, از لحاظ علمی, سیاسی و اجتماعی بزرگترین شخصیت تأثیرگذار را محمد (ص) رهبری کرد.

به این معنا که هر انسانی که به پیغمبر اسلام نگاهی علمی بیاندازد, به این نتیجه می رسد که او بهترین اسوه برای پیروی می باشد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۷:۰۰
نواب حضرتی

 

  ماهی هفتاد زن در آمریکا به دست همسران رسمی و غیر رسمی خود کشته می‌شوند!!

 

  در کشوری که بزرگ‌ترین مدعی دفاع از حقوق زنان است و کشورهای دیگر را به بهانه نقض حقوق زن تحریم می‌کند، زنان حتی در خانواده خود امنیت جانی ندارند

 

  نتایج حیرت‌انگیز تحقیقات مراکز معتبر غرب نشان می‌دهد در آمریکا ماهانه حدود هفتاد زن به دست شوهران یا شریکان غیر رسمی زندگی خود با سلاح گرم کشته می‌شوند! 

 

منبع:

https://kayhan.ir/fa/news/258181

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۰۱ ، ۱۹:۲۸
نواب حضرتی