از شبهاتی که علیه احکام اسلام وارد میشود این است که : در اسلام، دیه زن نصف دیه مرد است؛ و این نشان میدهد که زن در اسلام جایگاهی ندارد!
پاسخ:
دیه، در
اسلام بر معیار ارزش معنوی انسان مقتول نیست...
چنانکه تفاوت دیه زن و مرد، نه بر منزلت مرد میافزاید
و نه از مقام زن میکاهد، همانطور که تساوی دیه عالم و جاهل نه از ارج و منزلت
عالِم میکاهد و نه بر مقام جاهل میافزاید.
زیرا برخی از تفاوتهای مادی و مالی هیچگونه ارتباطی به مقامهای معنوی ندارد و هیچ تلازم عقلی و نقلی بین دیه و کمال معنوی (و علمی) وجود ندارد. تا هراندازه دیه بیشتر شود قداست روح مقتول و تقرب وی نزد خدا افزونتر باشد. [1]
تذکر مهم:
احکام اسلامی بهصورت اجزای یک سیستم و شبکه، به همدیگر مرتبط هستند و گاهی با توجه به همدیگر حکم جدید وضع میشود، لذا در موقع قضاوت و داوری و اشکال گرفتن به یک حکم باید به احکام دیگر هم بیتوجه نبود.
بهعنوانمثال:
یکی از احکام و تکالیف این است که نفقه (= مخارج زن و فرزندان) برای مرد واجب است، یعنی از این حکم معلوم میشود که در اسلام مرد «رکن اقتصادی» خانواده است؛ لذا اگر گفته میشود که دیه مرد دو برابر دیه زن است یکی از حکمتهایش این است که بخشی از خسارت اقتصادی که به خانواده واردشده را جبران کند و هنگامیکه نبودن این حکم را در نظر بگیریم میبینیم باعث ایجاد فقر اقتصادی و فرهنگی و عاطفی در خانواده و اجتماع میشود و بار مشکلات بر دوش مادر خانواده سنگینی کرده و مشکلات جدید به بار میآورد.
اگر کسی اشکال بگیرد که در برخی خانوادهها، زن نانآور خانواده است! در پاسخ میگوییم: که در مورد وضع احکام و قوانین، قانون بهصورت کلی وضع میشود و ناظر به موارد جزئی و استثنایی نیست و بر محور افراد دور نمیزند. [2]
پینوشت:
[1]. زن در آینه جلال و جمال، آیتالله جوادی آملی، ص 354.
[2]. تفسیر نمونه، 1: 603
مسیحیان معتقدند که عیسی(علیهالسلام) به خاطر گناه مردم به روی صلیب کشته شد؛ و فدای گناهان مردم شد. اناجیل متی، مرقس و لوقا، لحظات آخر این ماجرا را بیان کردهاند، اما جملاتی که مسیح بر روی صلیب فریاد زده است از نگاه این اناجیل تفاوت زیادی دارد، انجیل متی و مرقس گفتهاند: «آن روز، از ظهر تا سه بعد ازظهر، تمام دنیا تاریک شد. نزدیک به ساعت سه، عیسی فریاد زده، گفت: ایلی ایلی لَما سَبَقتَنی، یعنی خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاشتهای؟»[1]
اما انجیل لوقا فریاد مسیح بر روی صلیب را به نحو دیگری آورده است: «به هنگام ظهر، برای مدت سه ساعت، تاریکی همهجا را فراگرفت... سپس عیسی با صدایی بلند گفت: ای پدر، روح خود را به دستهای تو میسپارم. این را گفت و جان سپرد.»[2]
اولاً با این جملات، هر سه انجیل، تثلیث را کاملاً مردود دانستهاند؛ زیرا وقتی مسیح روی صلیب فریاد بزند: «خدایا چرا مرا تنها گذاشتهای!» روشن است که خدایی باید وجود داشته باشد تا مسیح با او صحبت کند؛ و خداوند نمیتواند خودش را تنها گذاشته باشد! ثانیاً سخن مسیح در انجیل متی و مرقس حالت شکایت گونهای است که مسیح از تنها ماندن خود به خداوند گلایه کرده است اما سخن مسیح در انجیل لوقا حالت عرفانی و عبودیت محض بوده و مسیح، خود و جان خود را در اختیار خداوند دانسته است. این ادعا را هم نمیتوان قبول کرد که ممکن است مسیح روی صلیب گفته باشد: «خدایا چرا مرا تنها گذاشتهای؟ ای پدر روح خود را به دستهای تو میسپارم!» زیرا انسان در یک حالت خاص نمیتواند دو سخن متفاوت و متضاد بگوید؛ وقتی مسیح روی صلیب قرار بگیرد یا به خداوند اعتراض کرده است یا اینکه خود را در برابر خواست خداوند راضی دانسته است، درحالیکه اناجیل دو گفتار کاملاً متضاد را در یک حالت خاص بیان کردهاند و این پذیرفتنی نیست.
پینوشت:
[1]. ترجمه تفسیری انجیل متی 27: 45 - 46؛ و ترجمه تفسیری انجیل مرقس 15: 33 -34.
[2]. همان، انجیل لوقا 23: 44 – 46.
سؤال:
در این آیه مقصود از کلماتی که توبه آدم (ع) بهوسیله آن پذیرفته شد چیست؟
«فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ انَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ؛ سپس (حضرت) آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.» [1]
پاسخ:
دراینباره سه نظریه وجود دارد:
اول: برخی معتقدند منظور از کلمات همان چیزى است که در آیه 23 سوره اعراف آمده است:
رَبَّنا ظَلَمْنا انْفُسَنا وَ انْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ؛ پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود. [2]
دوم: برخی میگویند منظور از کلمات، این دعا بوده است:
اللَّهُمَّ لا الهَ الّا انْتَ، سُبْحانَکَ وَ بِحَمْدِکَ رَبِّ انى ظَلَمْتُ نَفْسى فَاغْفِرْلى انَّکَ خَیْرُ الْغافِرینَ. اللَّهُمَّ لا الهَ الّا انْتَ. [3]
سوم: علمای شیعه و روایات اهلبیت (ع) میگویند: منظور از کلمات: حضرت محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام است؛ یعنى آدم علیهالسلام به خمسه طیبه توسّل جست و آنها را شفیع درگاه خداوند قرارداد و خداوند به برکت آن بزرگواران توبهاش را پذیرفت.
چگونه این اختلافات را برطرف سازیم؟
جمع بین هر سه احتمال به این شکل ممکن است که حضرت آدم به اهلبیت (ع) متوسّل شد، ولى صیغه و الفاظ توبهاش به همان شکلى که در دو احتمال دیگر آمده، بوده است.
عدّهای از دانشمندان اهل سنّت نیز احتمال سوم را (که مورد اتّفاق علماء شیعه است) پذیرفتهاند و روایاتى در این زمینه نقل کردهاند که به هشت نفر از آنان اشاره میشود:
«بیهقى در کتاب دلائل النّبوّة، ابن عساکر در مسند، سیوطى در تفسیر الدّرّ المنثور، سیوطى در جمع الجوامع ، کاشفى در معارج النّبوّة ، قندوزى در ینابیع المودّة ، ابن المغازلى در مناقب، نطنزى در خصایص العلویّة.»
به عنوان مثال:
ابن مغازلى از ابن عبّاس چنین نقل میکند:
از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) سؤال شد: که منظور از کلماتى که آدم آنها را از سوى خداوند دریافت کرد (و به آنها توسّل جست و توبه کرد) چه بوده است؟ حضرت رسول (صلیالله علیه و آله) فرمودند: آدم از خداوند خواست که به حقّ محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین توبه او را بپذیرد و خداوند توبهاش را پذیرفت. [4]
پینوشت:
[1]. سوره بقره، آیه 37
[2]. تفسیر مجمعالبیان، 1: 89
[3]. تفسیر تبیان، 1: 169
[4]. آیات ولایت در قرآن /248
خداوند ظالم نیست و ظالمان را عذاب خواهد کرد، در کتاب مسیحیان، قصه یکی از
جنگهای موسی (علیهالسلام) چنین آمده است: «... سپاه اسرائیل تمام
زنان و بچهها را به اسیری گرفته، سپس همه شهرها، روستاها... را آتش
زدند... ولی موسی بر فرماندهان سپاه خشمگین شد و پرسید: چرا زنها را
زنده گذاردهاید؟... تمامی پسران و زنان شوهردار را بکشید...» [سفر
اعداد 31: 1- 41]
اکنون این عقاید و خرافات را با آیات قرآن مقایسه میکنیم
که فرمود: «یَا أَیهَُّا النَّبىُِّ قُل لِّمَن فىِ أَیْدِیکُم مِّنَ
الْأَسْرَى إِن یَعْلَمِ اللَّهُ فىِ قُلُوبِکُمْ خَیرًْا یُؤْتِکُمْ
خَیرًْا مِّمَّا أُخِذَ مِنکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ.[انفال/70]؛ اى پیامبر!
به اسیرانى که در دست شما هستند بگو: اگر خداوند، خیرى در دلهای شما
بداند، بهتر ازآنچه از شما گرفتهشده به شما مىدهد؛ و شمارا مى بخشد.»
آمرزش گناهان اسیران جنگ در صورت پذیرش اسلام و آزادسازی اسیران در برابر
پرداخت فدیه، ازجمله دستورات قرآن کریم درباره اسیران است؛ و قرآن کریم
مهربانی نسبت به اسیران را از صفات نیکوکاران میشمارد:
«إِنَّ الْأَبْرَارَ... یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا [انسان/ 5-8]؛ بهیقین نیکوکاران... غذاى خود را بااینکه به آن علاقه و نیاز دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مىدهند.»
یکی از شبهاتی که دشمنان دین علیه قرآن وارد میکنند این است که قرآن به مردان اجازه داده تا زنانشان را کتک بزنند:
وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبیراً [سوره نساء/ 34]؛ و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد)، در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود)، آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.)
پاسخ:
اولاً این دستور درباره همه زنان نیست بلکه تنها در مورد زنان ناشزه است، زنانی که وظایف خود را انجام ندهند، اسرار شوهر را حفظ نکنند، حقوق همسر را ادا نکنند و در مقابل همسر، تمکین نکرده باشند؛ و این ویژگیها شامل زنان صالحه نخواهد شد.
ثانیاً: تنبیه بدنی این زنان هم در آخرین مرحله است: ابتدا باید او را نصیحت کند، سپس در بسترش از او کناره بگیرد (حتی نباید بسترش را از زنش جدا کند بلکه در همان بستر از او کناره بگیرد) اگر هیچکدام جوابگو نبود در مرحله بعد نوبت به تنبیه بدنی میرسد.
ثالثاً: این تنبیه باید طبق موازین اسلام باشد،
یعنی طوری باشد که اثر سرخی یا کبودی، روی بدن زن باقی نماند،
رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمود: کتک زدن شما نباید به نحوى
باشد که اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، یا کتک نشانه خودنمایى و اظهار قدرت
مرد باشد که زهرهچشمی بگیرد. [تفسیر
نور، 2: 62]
و امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: نشوز زن آن است که در فراش (همبستر شدن) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از «اضْرِبُوهُنَّ»، زدن با چوب مسواک و شبیه آن است، زدنى که از روى رفق و دوستى باشد. [منلایحضرهالفقیه، 3: 521]
رابعاً: این مجازات فقط درباره زنان نیست بلکه اگر شوهر هم حقوق زن را رعایت نکند باید مجازات شود و این مجازات هم توسط حاکم شرع صورت میگیرد. [تفسیر نمونه، ج3، ص: 371]
اتفاق تلخی که سالهاست گریبان گیر خانوادههای جوان شده این است که با جلوهگریها و بیحیاییهای عدهای از زنان در میان جامعه، برخی مردان دچار بلای «مقایسه گری» میشوند و همسر خود را با زنان بیحجاب خیابانی مقایسه میکند و همین مقایسههای منفی باعث دلزدگی از همسر میشود، اسلام علاوه بر اینکه به مردان دستور داده نگاه خود را حفظ کنند [سوره نور / 30] بعدازاین دلزدگی به مردان فرموده است که:
«فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً [نساء/ 19]؛ و اگر از آنها، به جهتى کراهت داشتید، فوراً تصمیم به جدایى نگیرید، چهبسا چیزى خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مىدهد.»
تفسیر نمونه ذیل این آیه توضیح میدهد: «بسیار مىشود که همسران درباره یکدیگر گرفتار سوءظنهای بیدلیل و حب و بغضهاى بیجهت مىگردند و قضاوتهای آنها در این حال غالباً نادرست است تا آنجا که خوبىها در نظرشان بدى و بدىها در نظرشان خوبى جلوه مىکند، ولى با گذشت زمان و مدارا کردن، تدریجاً حقایق آشکار مىشود. ضمناً باید توجه داشت تعبیر به خیر کثیر که در آیه به همسرانى که مدارا مىکنند نوید دادهشده مفهوم وسیعى دارد که یکى از مصادیق روشن آن فرزندان صالح و بالیاقت و ارزشمند است.» [تفسیر نمونه، ج3، ص: 321]
در آئین مقدس اسلام، زن و شوهر در قبال یکدیگر وظایفی دارند که با انجام صحیح آن وظایف، دوام زندگی تضمین میشود، قرآن کریم یکی از وظایف مهم زنان را حفظ حقوق شوهر معرفی میکند :
«فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ ... [سوره نساء / 34]؛ و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعاند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مىکنند.»
این آیه کریمه زنان را دو گروه میکند: «صالحات» یعنی زنانی که شایستهاند و حقوق شوهران خود را رعایت میکنند؛ «زنان ناشزه» یعنی زنانی که حق همسر خود را ادا نمیکنند و بنیان خانواده را سست میکنند.
استاد قرائتی میفرماید این حفظ حقوق دو معنا دارد: یکی اینکه زنان آن حقوقی را از شوهران خود حفظ کنند که خدا هم خواستار حفظ آنهاست، دوم اینکه همانگونه که خدا به مردان دستور داده حقوق زنان را حفظ کنند در قبال آن به زنان همچنین دستوری داده است. (تفسیر نور، ج2، 62) بر خی تصور میکنند که فرمانبرداری زن از شوهر خود ممکن است نشانه ذلت او باشد! درحالیکه قرآن بهصراحت از واژه «صالحات» استفاده کرده که نشانه ارزش و مقام زنان نزد خداوند و شوهر اوست و حفظ این حقوق را از نشانههای زنان صالح و شایسته میداند، یعنی رازدارى، حفظ مال و آبرو، ناموس شوهر و اسرار شوهر، چه زمانی که شوهرش حضورداشته باشد چه زمانی که غایب باشد این وظیفه زن یکسان خواهد بود. البته مردان هم در عوض این از سوی خداوند وظایفی دارند که موظف به رعایت آن هستند، مانند حقشناسی، احترام، نفقه و ... (تفسیر نمونه، ج3،372 )
یکی از اسبابی که موجب تحکیم نظام خانواده میشود، حس مسئولیتپذیری مرد و زن خانواده است، دامنه این مسئولیت تنها منحصر به امور دنیایی نیست بلکه آنها موظفاند حتی در امور معنوی و آخرتی هم این مسئولیت را حفظ کنند، خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة [سوره تحریم / 6]؛ اى کسانى که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگهدارید.»
اما شیوه حفظ خانواده را از زبان مبارک امام صادق (علیهالسلام)
بشنویم که فرمود: «آنان را به فرموده خدا فرمان بده و از گناهان نهى کن. اگر
فرمانت را پذیرا شدند، جان آنان را از آتش رهانیده اى و اگر فرمانت را زیر پا
نهادند، وظیفهات را ادا کرده اى. [گزیده کافى، ج4، ص: 236]
حال باید دید آیا این
مسئولیت تنها وظیفه مردان است یا زنان هم مشمول این دستور الهی میشوند؟
پیامبر
اکرم (صلیالله علیه و آله) فرمودند: أَلَا کُلُّکُمْ
رَاعٍ وَ
کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ...وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ
بَیْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ عَلَى أَهْلِ بَیْتِ
بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِیَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُم،
همه شما نسبت به زیردست خود مسئول هستید. مرد، مسئول خانواده اش، زن مسئول شوهر و فرزندش است.»[مجموعه ورام، ج 1، ص 6]
جامعه امروزه
علاوه بر تنشهای روانی، سالهاست دچار معضلات اقتصادی نیز هست و این مشکلات بیرون
از محیط خانواده، مردان را بهشدت دچار فشارهای عصبی میکند، در چنین شرایطی تنها
محیط خانه قادر خواهد بود آرامش را به مردان بازگرداند، اسلام به این نکته توجه
دارد و از زنان مسلمان انتظار دارد موجبات آرامش و شادی را در محیط خانه برای
همسرانشان فراهم آورند و در نبود همسر، از اموال و آبروی آنان محفاظت کنند،
امام
رضا (علیهالسلام) فرمودند: «ما أفاد عبد فائدة خیرا من زوجة صالحة إذا رآها سرّته
و إذا غاب عنها حفظته فی نفسها و ماله؛
بنده مؤمن سودى به چنگ نمى آورد که از همسر شایسته بهتر باشد: همسرى که چون شوهرش به خانه درآید، مایه مسرت او باشد و چون از حضور او غایب شود، مال و ناموس شوهر را نگهبان باشد.» [گزیده کافى، ج5، ص: 5] همراهی زنان با مردان در دو امر آرامش و حفظ آبرو، در این روایت موردتوجه قرارگرفته که این دو امر در تداوم و زیبایی محیط گرم خانواده اثر فوقالعادهای دارد.
ازجمله دلایل متعددی که موجب جدایی میان همسران و فروپاشی خانواده شده، بداخلاقی همسران نسبت به یکدیگر است، زنان با توجه به روحیه خاصشان نیاز بیشتری به محبت دارند، به همین علت دین مبین اسلام از طریق آیات و روایات فراوان، مخصوصاً به مردان دستور میدهد تا نسبت به همسران خود خوشرفتار باشند تا سرانجام زندگیشان به طلاق نکشد، مرد، سنگزیرین آسیاى زندگى است، خداوند مردان را مخاطب قرار داده و به آنان دستور میدهد که با خوشرفتاری، بر سختىها شکیبا باشد: «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ [نساء/ 19]؛ و با زنان خود، بطور شایسته رفتار کنید.» امام جعفر صادق (علیهالسلام) نیز برای مردان خوشرفتار دعای خیر میکند: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ زَوْجَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ مَلَّکَهُ نَاصِیَتَهَا وَ جَعَلَهُ الْقَیِّمَ عَلَیْهَا. خداى رحمت کند بندهاى را که رابطه میان خود و زنش را نیکو سازد، که خداوند عزوجل سرنوشت زن را به دست او داده و مرد را قیم و اختیاردار زن نموده است.» [من لایحضرهالفقیه، ج 3، ص 443]