معنا و مقصود این آیه چیست؟!
المائدة : 64 وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ...
و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است هر گونه بخواهد، مى بخشد! ولى این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمین، تلاش مى کنند و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
پاسخ :
1- یهود زمانى در اوج قدرت میزیستند، و بر قسمت مهمى از دنیاى آباد آن زمان حکومت داشتند، که زمان داود و سلیمان را به عنوان نمونه مى توان یادآور شد، و در اعصار بعد نیز، قدرت آنها با نوسانهایى ادامه داشت، ولى با ظهور اسلام مخصوصا در محیط حجاز ستاره قدرت آنها افول کرد مبارزه پیامبر ص با یهود" بنى النضیر" و" بنى قریظه" و" یهود خیبر" موجب نهایت تضعیف آنها گردید، در این موقع بعضى از آنها با در نظر گرفتن قدرت و عظمت پیشین از روى استهزاء گفتند:دست خدا به زنجیر بسته شده و به ما بخششى نمىکند.(تفسیر نمونه)
2- یکی از خرافاتی که در دین یهود و مسیحیت وارد شده است این است که آنها اعتقاد دارند: خداوند در شش روز جهان را خلق کرد و روز هفتم (یعنی شبنه= به اعتقاد یهود، و یکشنبه = به اعتقاد مسیحیت) خداوند در این روز استراحت کرد و بعد از آن در خلقت و آفرینش کنار کشید! خداوند هم به دلیل این سخن جاهلانه تمام آنها را لعنت میکند.
متن تورات درباره خلقت جهان:
تورات سفر پیدایش فصل 2:
«و آسمانها و زمین و همۀ لشکر آنها تمامشد. و در روز هفتم، خدا از همۀ کار خود که ساخته بود، فارغ شد. و در روز هفتم از همۀ کار خود که ساخته بود، آرامی گرفت. پس خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را تقدیس نمود، زیرا که در آن آرام گرفت، از همۀ کار خود که خدا آفرید و ساخت.»
قرآن کریم:
فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ ءَایَةً وَ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ ءَایَاتِنَا لَغَافِلُونَ(یونس92)
ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مىدهیم، تا عبرتى براى آیندگان باشى! و بسیارى از مردم، از آیات ما غافلند.
کتاب نامقدس یهودیت و مسیحیت:
تورات سفر خروج فصل 15:
سرود رهایی
« آنگاه موسی و بنیاسرائیل این سرود را برای خداوند سراییده، گفتند که: «یهوه را سرود میخوانم زیرا که با جلال مظفر شده است. اسب و سوارش را به دریا انداخت.خداوند قوت و تسبیح من است. و او نجات من گردیده است. این خدای من است، پس او را تمجید میکنم. خدای پدر من است، پس او را متعال میخوانم.خداوند مرد جنگی است. نام او یهوه است.ارابهها و لشکر فرعون را به دریا انداخت. مبارزان برگزیدۀ او در دریای قلزم غرق شدند.لُجّهها ایشان را پوشانید. مثل سنگ به ژرفیها فرو رفتند. دست راست تو ای خداوند، به قوت جلیل گردیده. دست راست تو ای خداوند، دشمن را خرد شکسته است،و به کثرت جلال خود خصمان را منهدم ساختهای. غضب خود را فرستاده، ایشان را چون خاشاک سوزانیدهای،و به نَفْخِۀ بینی تو آبها فراهم گردید. و موجها مثل توده بایستاد و لجهها در میان دریا منجمد گردید....
تلقیح نباتات به وسیله باد
وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ. [1] «بادها را براى تلقیح (گیاهان و درختان) فرستادیم».
از رموز شگفت انگیزى که وحى الهى از آن پرده برداشته، نیازمندى برخى از درختان و گیاهان به تلقیح از طریق باد است.
مفسران پیشین، لفظ «لقاح» را که در آیه وارد شده است به معنى حمل (برداشتن) گرفته اند و مى گفتند منظور از آیه این است که: بادها را حمل کننده ابر و یا باران، آفریدیم.
ولى گذشته از این که تذکر این مطلب (بادها را حمل کننده ابر و باران آفریدیم) چندان در خور اهمیت نیست، با خود واقع نیز چندان وفق نمى دهد. زیرا هرگز بادها حمل کننده ابر نبوده بلکه باد ابر را با وزش تند خود از نقطه اى به نقطه دیگر مى فرستد.
نظر دقیق و صحیح در تفسیر آیه همان است که دانشمندان گیاه شناس، به کشف آن موفق شده اند و آن نیازمندى درخت و گیاه به تلقیح است که بیشتر به وسیله بادها صورت مى پذیرد چنان که در درختهاى زردآلو، صنوبر، انار، پرتقال و در پنبه و حبوبات تلقیح وسیله باد انجام مى گیرد .
قرآن قانون ازدواج را مخصوص جانداران ندانسته بلکه معتقد است که این سنت تکوینى (آمیزش نر و ماده) در کلیه گیاهان وجود دارد چنان که مى فرماید:
«از همه میوه ها جفت آفرید».[2] و «منزه است خدایى که همه جفتها از گیاهان و انسان و از آنچه نمى دانند آفرید».[3]
[1]. حجر/22 [2] رعد: 3. [3 ] یس: 36.
[مرزهاى اعجاز، ص: 128 ترجمه البیان آیت الله خویی]
در کتاب مقدس مسیحیان، اشتباهات بسیار زیادی یافت میشود که نشاندهنده تحریف شدن اصل این کتابهای آسمانی است. نویسنده این کتابها (هم تورات و اناجیل) مطالبی را بر اساس حافظه خود نوشته و آن را به پیامبران خود نسبت میدهند، درحالیکه کتاب آسمانی که برای هدایت بشر نازلشده در کوچکترین مسائل هم نباید اشتباه کند. یکی از این اشتباهات که در انجیل متی آمده چنین است: «پس تمام طبقات، از ابراهیم تا داود چهارده طبقه است و از داود تا جلای بابِل چهارده طبقه و از جلای بابِل تا مسیح چهارده طبقه.»
ادامه مطلب...http://www.adyannet.com/news/19543
سوال
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثی (بقره / 178)
چرا دیه زن و مرد مساوی نیست و دیه زن نصف دیه مرد است؟
پاسخ :
دیه، در اسلام بر معیار ارزش معنوی انسان
مقتول نیست...
چنان که تفاوت دیه زن و مرد، نه بر منزلت مرد می افزاید و نه ازمقام زن می کاهد، همانطور که تساوی دیه عالم و جاهل نه از ارج و منزلت عالِم می کاهد و نه بر مقام جاهل می افزاید. زیرا برخی از تفاوت های مادی و مالی هیچ گونه ارتباطی به مقام های معنوی ندارد و هیچ تلازم عقلی و نقلی بین دیه و کمال معنوی (و علمی) وجود ندارد. تا هر اندازه دیه بیشتر شود قداست روح مقتول و تقرب وی نزد خدا افزونتر باشد.
[زن در آینه جلال و جمال، آیت اللَّه جوادى آملى، ص 354.]
تذکر مهم: احکام اسلامی به صورت اجزای یک سیستم و شبکه، به همدیگر مرتبط هستند و گاهی با توجه به همدیگر حکم جدید وضع می شود، لذا در موقع قضاوت و داوری و اشکال گرفتن به یک حکم باید به احکام دیگر هم بی توجه نبود.
به عنوان مثال: یکی از احکام و تکالیف این است که نفقه (= مخارج زن و فرزندان) برای مرد واجب است، یعنی از این حکم معلوم می شود که در اسلام مرد "رکن اقتصادی" خانواده است؛ لذا اگر گفته می شود که دیه مرد دو برابر دیه زن است "یکی" از حکمت هایش این است که بخشی ازخسارت اقتصادی که به خانواده وارد شده را جبران کند و هنگامی که نبودن این حکم را در نظر بگیریم می بینیم باعث ایجاد فقر اقتصادی و فرهنگی و عاطفی در خانواده و اجتماع می شود و بار مشکلات بر دوش مادر خانواده سنگینی کرده و مشکلات جدید به بار می آورد.
اگر کسی اشکال بگیرد که در برخی خانواده ها، زن نانآور خانواده است! در پاسخ می گوییم: که در مورد وضع احکام و قوانین، قانون به صورت کلی وضع می شود و ناظر به موارد جزئی و استثنایی نیست، و بر محور افراد دور نمی زند.
منابع جهت مطالعه بیشتر
1. زن در آیینه جلال و جمال، آیت اللَّه جوادی آملی.
2. تفسیر نمونه، ذیل آیات مربوطه.
کدام یک از ترجمه های قرآن کاملتر و دقیقتر است؟
پاسخ :
بهترین ترجمه های قرآن به ترتیب:
ترجمه آیت الله مکارم
آقای فولادوند
آیت الله قمشه ای است.
اما جوابی که اساتید محترم بنده ( از شاگردان آیت الله معرفت، نابغه مباحث علوم قرآن و تفسیر و شاگرد علامه طباطبایی) به این سوال داده اند این است:
ترجمه های موجود معمولاً به صورت فردی انجام گرفته اند. اخیراً به این نتیجه رسیدیم که ترجمه قرآن یک کار گروهی است، لذا حدود "ده هزار ساعت" وقت گذاشتیم و حدود" 600 جلسه" بحث کردیم، یعنی "هر صفحه" قرآن تقریباً در "یک جلسه" بررسی شد.
" آیت الله معرفت" ( رحمت الله علیه) هم ناظر ترجمه بود و تقریظی بر آن نوشت.
مخاطب این ترجمه نسل جوان یا "حداقل سطح سواد دیپلم"، است. ترجمه مذکور برای فرهیختگان و جلسات آموزش قرآن می تواند کارساز باشد.
این ترجمه، نخستین ترجمه جمعی در طول تاریخاسلام است که به صورت تخصصی کار شده است.
این ترجمه را انتشارات مؤسسه فرهنگی دارالذکر چاپ کرده است و مترجمان: آقای دکتر رضاییاصفهانی و همکاران ایشان هستند.
( روی جلد هم نوشته شده : ترجمه دکتر رضایی اصفهانی و همکاران)
هم چنانکه عرض شد در صورت دسترسی نداشتن به این ترجمه، از سه ترجمه اول به ترتیب اولویت استفاده شود.
(این هم عکس جناب پاپ همراه دوست دخترش!!!)
آیا تاویل آیات متشابه (مبهم) را فقط خداوند میداند؟!؟!
ترجمه آیه 7 آل عمران : «او کسى است که این کتاب آسمانى را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است ...و قسمتى از آن، «متشابه» است .اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستى) براى آن مىطلبند در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند.»
پاسخ:
- همچنانکه قبلا هم تذکر داده بودیم در قرآن با خط «عثمان طه» در این آیه، حرف جیم از روی لفظ جلاله «الله» باید حذف کنید. تا معنای آیه همین معنای درستی باشد که ذکر شده است، و بسیاری از ترجمه های شیعه در این آیه اشتباه کرده اند! سنی ها گفته اند تاویل و معنای آیات متشابه را فقط خدا میداند به همین دلیل روی لفظ الله حرف جیم را قرار میدهند.
- " راسخون در علم" چه کسانى هستند؟
همانطور که از معنى لغوى این کلمه استفاده مىشود منظور از آن، کسانى هستند که در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند.
- البته مفهوم این کلمه یک مفهوم وسیع است و اهلبیت (ع) به عنوان بهترین شاخصه و مصداق آن هستند.
در اصول کافى از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:
" پیامبر خدا بزرگ ترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تاویل و تنزیل قرآن مى دانست، خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تاویل آن را به او تعلیم نکند و او و اوصیاى وى همه اینها را مى دانستند".
روایات فراوان دیگرى در کتاب اصول کافى در این باره بیان شده است.
- زیرا:
- اولا بسیار بعید به نظر میرسد که در قرآن آیاتى باشد که اسرار آن را جز خدا نداند. مگر این آیات براى تربیت و هدایت مردم نازل نشده است چگونه ممکن است حتى پیامبرى که قرآن بر او نازل شده از معنى و تاویل آن بى خبر باشد؟! این درست به آن مى ماند که شخصى کتابى بنویسد که مفهوم بعضى از جمله هاى آن را جز خودش هیچکس نداند!!!
-
ثانیا همانطور که مرحوم" طبرسى"
در" مجمع البیان" مى گوید: هیچگاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن
دیده نشده است که از بحث در باره تفسیر آیه اى خوددارى کنند و بگویند این آیه از آیاتى
است که جز خدا معنى نهایى آن را نمى داند، بلکه دائما براى کشف اسرار و معانى قرآن
همگى تلاش و کوشش داشته اند.
[برگرفته از :تفسیر نمونه]
چرا انسان امانت الهی را که آسمان و زمین قبول نکردند، پذیرفت؟
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَن یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛ (احزاب، 72 ) در حقیقت، ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، و[لى] از برداشتن آن سر باز زدند و از آن بیمناک بودند و انسان آن را بر دوش کشید؛ در واقع، او بسى ستمگر و بسیار نادان است.
پاسخ
مقصود از امانت الهی
مفسران [1] چند احتمال در مورد این امانت داده اند، از جمله:
1- آزادی و اختیار
2- عقل
3- جانشینی الهی
4- معرفت خدا
5-. واجبات و تکالیف الهی
در یک جمع بندی می توان گفت امانت الهی همان قابلیت تکامل نامحدود بشر است که آمیخته با اختیار و عقل برای رسیدن به مقام انسان کامل و پذیرش ولایت الهی است. به عبارت دیگر درایت، معرفت و عقل زمینه ساز مسئولیت پذیری و قبول ولایت الهی (امانت بزرگ خدا) است.
نکته مهم این است که وقتی کوه و ... این امانت را قبول نکرده اند یعنی عقل و اختیار داشته اند اما برخی مفسران [2] گفته اند : مقصود زبان حال آنهاست، به این معنا که با زبان حال گفتند ما شایسته پذیرفتن امانت نیستیم؟
مقصود از ظلوم و جهول بودن انسان
آیه در مقام سرزنش انسان به خاطر پذیرش این امانت نیست،
چون پذیرش امانت الهی کار ناپسندی نبود،
بلکه ظلوم و جهول دانستن او به خاطر فراموش کردن امانت الهی است، البته ظلوم و جهول بودن یک حکم کلی برای همه انسانها نیست.
آیه هشدار را هم به انسانهای مؤمن میدهد که مراقب امانت الهی باشند. خلاصه سخن این که در آیه مقایسه وجودی بین وجود انسان (دارای ظرفیت پذیرش امانت) و وجود دیگر موجودات صورت پذیرفته است و منظور از ظلوم و جهول بودن هم فراموشی امانت الهی است، نه این که انسان در پذیرش امانت اشتباه کرده است.
پی نوشتها:
[1]- تفسیر نمونه، ج 17، ص 451 ـ 455، المیزان، ج 16، ص 350، البرهان، ج 4، ص 499.
[2]- تفسیر نمونه، ج 17، ص 454، تفسیر آسان، ج 16، ص 149.