نواب حضرتی

🌺نقد ادیان و مذاهب غیر شیعی - بیان زیبایی‌هایی از قرآن و اسلام 🌺

🌺نقد ادیان و مذاهب غیر شیعی - بیان زیبایی‌هایی از قرآن و اسلام 🌺

نواب حضرتی

#اهداف:
1-اثبات حقانیت مذهب شیعه با استفاده از قرآن، حدیث، معجزات و کرامات بزرگان🌺
2- بیان زیبایی‌هایی از دین مبین اسلام.✅
3- ذکر دلایل بطلان سایر ادیان و مذاهب❌
4- بیان نکات اعتقادی❇️

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرالمومنین» ثبت شده است

 

 

 

طبرى در تاریخ خود ـ به نقل از عبد الله بن عوف بن احمرـ می نویسد:

چون به صِفّین رسیدیم، مشاهده نمودیم که شامیان شریعه فرات را گرفته اند؛ و معاویه، ابو اعور سُلَمى را به همراه سواران و پیادگانى بر آب گماشته و پیشاپیش آنان، تیراندازان و نیزه داران و سپرداران را به صف کرده و همگی کلاهخود بر سر داشتند و جمع شده بودند تا علی علیه السلام و یارانش را از آب، باز دارند. تا شاید به وسیله این کار بتوانند بر امام و سپاهیانش فشار وارد کنند تا آنان را تسلیم نمایند.

آن گاه که امیر مؤمنان(علیه السلام) از این کار مطلع شد؛ صعصعة بن صُوحان را فرا خواند و به او فرمود:

« نزد معاویه برو و بگو: ما این راه را به سوى شما پیموده ایم؛ تا حجّت را بر شما تمام کنیم، و پیش از آن، از جنگ با شما اکراه داشتیم.

اکنون می بینم تو با سواران و پیادگانت با ما به جنگ برخاسته اى و آب را بر روی ما بسته ای. و این جنایتی است که انجام داده اید. به یارانت پیغام فرست که راه آب را بر سپاه من باز بگذارند؛ و گرنه به سپاهم رخصت می دهم که بر سر آب بجنگند تا هر که چیره شد، بنوشد».

 

معاویه - با تعدادی از یارانش به مشورت بر خواست و - گفت: شما چه مى اندیشید؟

ولید بن عُقبه گفت: ای معاویه! اینان آب را بر عثمان بن عفان باز داشتند. پس تو هم آب را بر ایشان ببند...و ایشان را تشنه لب بکُش، که خدایشان تشنه لب بکشد!

 

سپس عبد الله بن ابى سَرح گفت: آب را بر آنان ببند. ایشان اگر به آب دست نیابند، باز مى گردند؛ و همین بازگشتشان، گریز و شکست است(1).

 

در کتاب فتوح نیز آمده است: بعد از ماجرای بسته شدن آب توسط معاویه و همراهانش، و پیغام امام به معاویه برای گشودن آب، معاویه به عمرو بن عاص گفت: رأى تو چیست؟

عمرو بن عاص گفت: من معتقدم على کسى نیست که تشنه بماند؛ و بدون آن که از فرات آب بنوشد، به آن بنگرد. او براى چیزى جز آب آمده است. پس از بستن آب دست بردار تا او و ما بنوشیم(2).

ولی معاویه اجازه نداد تا یاران امام از آب استفاده کنند.

آن گاه همگی گفتند: به خدا سوگند، قطره اى آب به عراقیان نخواهیم داد تا تشنه لب بمیریند(3).

این جریان نشانگر آن است که معاویه از هر وسیله ای برای پیروزی استفاده می کرد. و این حاکی از خباثت و بی رحمی اوست.

 

در کتاب أخبار الطوال آمده است: عراقیان یک شبانه روز بى آب به سر بردند...و یاران معاویه از برداشتن آب ممانعت می کردند.

بعد از این ماجرا على علیه السلام را اندوهى سخت فرا گرفت و از مصیبت تشنگى سپاهیانش سینه اش تنگ شد. اشعث بن قیس نزد وى آمد و گفت: اى امیر مؤمنان!

آیا در حالى که تو در میان مایى و شمشیرهایمان با ماست، آن سپاه - معاویه و همراهیانش- آب را بر ما می بندند؟!

بگذار من به سوى آب پیشروى کنم. به خدا سوگند، زنده باز نمى گردم مگر آن که آب بیاورم. به اَشتر هم فرمان ده که با سوارانش به من بپیوندند.

 

على علیه السلام به او فرمود: « به آنچه در نظر دارى، عمل کن».

او صبحگاهان- با اشتر- به سوى ابو اعور پیشروى کردند و با آنان درگیر شدند. و دلاورانه با ایشان جنگیدند تا اینکه اشتر در آن کارزار، آنان را از اطراف شریعه فرات دور کرد و آب به دست یاران امام على علیه السلام افتاد(4).

 

در شرح نهج البلاغة آمده است: على (علیه السلام) و یارانش بعد از آنی که دیدند آب بر روی شان بسته شده- از معاویه و یارانش خواستند که آب را برایشان بگشایند؛

ولی آنان گفتند: به خدا سوگند، قطره اى آب به شما نخواهیم داد تا تشنه لب بمیرید.

آنگاه امام على علیه السلام، اشتر را با سپاهى به یارى اشعث و شبث، گسیل داشت. و هر دو سپاه با هم جنگیدند تا اینکه آب به دست یاران امام على علیه السلام افتاد(5).

 

ابن اثیر در کتاب کامل فى تّاریخ ـ در بیان جنگ بر سر آب ـ می نویسد: سپاه على علیه السلام با سپاه شام جنگیدند تا اینکه آب در دست یاران على علیه السلام افتاد.

آن گاه یاران علی(علیه السلام) گفتند: به خدا سوگند،- دیگر- به شامیان آب نمى دهیم؛ ولی على ( علیه السلام) برای یارانش پیک فرستاد و فرمود: «به قدر حاجت از آن آب برگیرید و اجازه دهید که شامیان هم از آب برگیرند؛ همانا آنان پیش از این- ستم کردند، پس شما، خود ستم می کنید»(6).

مسعودی نیز در مُروج الذّهب می نویسد: از آن پس که سپاه على (علیه السلام) لشکر معاویه را از آب دور کردند، معاویه به عمرو بن عاص گفت: درباره این مرد(علی) چه گمان دارى؟

آیا از آن رو که ما آب را بر وى بستیم، او نیز آب را بر ما مى بندد؟

عمرو بن عاص گفت: نه.

سپس معاویه پیکى نزد على (علیه السلام) فرستاد و اجازه خواست که همراهیانش- به شریعه فرات وارد شوند و از آب استفاده کنند.

اما یاران امام (علیه السلام) به وى گفتند: اى امیر مؤمنان! همان گونه که آنان آب را بر تو بستند، تو نیز آب را بر آنها ببند و مگذار شامیان قطره اى آب را بـیاشامند؛ آنان را با تـشنگى هلاکشان سـاز و بدین سان دست بسته بگیرشان، که اگر چنین کنى تو را نیازى به جنگ نیست.

امام علیه السلام فرمود: « نه. به خدا سوگند، با ایشان همچون خودشان مقابله نمى کنم».

آنگاه على علیه السلام اجازه فرمود تا شامیان هم از آب استفاده کنند.

سپس عمرو بن عاص به معاویه گفت: امروز درباره این سپاه چه گمان مى برى، اگر همان گونه که تو دیروز آب را بر ایشان بستى، آنان امروز آب را بر تو می بستند؟

معاویه گفت: گذشته را فرو بگذار(7). (8)

 

__________________________________

پی نوشت: (1). تاریخ طبری، ج 4، ص 571؛ شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 318؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 364؛ الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 124؛ وقعة صفّین، ص 160.

(2). فتوح، ج 3، ص 5؛ الموازنة، ص 146.

(3). شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 23؛ ینابیع المودّة، ج 1، ص 450؛ بحار الأنوار، ج 41، ص 145؛ محمد محمدی ری شهری، دانش نامه امیر المومنین؛ ج5، ص 561 - 569.

(4). أخبار الطوال، ص 168.

(5). شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 23؛ ینابیع المودّة، ج 1، ص 450؛ بحار الأنوار، ج 41، ص 145.

(6). الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 365؛ تاریخ الطبری: ج 4، ص 572؛ وقعة صفّین: ص162.

(7). مروج الذهب، ج 2، ص 386؛ الأخبار الطوال، ص 169؛ الفتوح، ج 3، ص 11؛ الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 126؛ وقعة صفّین، ص 186.

(8). گرد آوری از: دانش نامه امیرالمؤمنین، محمّد محمّدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، قم، 1386هـ ش، چاپ اوّل، ج5، ص561-579.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۲ ، ۱۴:۳۱
نواب حضرتی

چندین روایت در منایع اهل تسنن وجوددارد که آزار امیرالمومنین ع را مصداق آزار پیامبر اکرم (ص) و خداوند برشمردهاند:

 

 

حاکم حسکانى در شواهد التّنزیل از جابر بن عبدالله نقل مى کند که مى گوید: از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) شنیدم که به على(علیه السلام) مى فرمود: «مَنْ آذاکَ فَقَدْ آذانى»(1)؛ (کسى که تو را آزار دهد مرا آزار داده است).

 

در حدیث دیگرى از ابن ابى سلمه از أمّ سلمه همسر پیامبر(صلى الله علیه و آله) نقل مى کند که مى گوید: شنیدم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به على بن ابى طالب(علیه السلام) مى فرمود: «اَنْتَ اَخى وَ حبیبى، من آذاکَ فَقَدْ آذانى»(2)؛ (تو برادر و حبیب منى، هر کس تو را آزار دهد مرا آزار داده است!). سپس مى افزاید: همین معنى از گروه دیگرى مانند عمر و سعد بن ابى وقّاص و ابوهریره و ابن عباس و ابوسعید خدرى نقل شده است.(3)

 

همچنین در حدیث دیگرى از على بن ابیطالب(علیه السلام) نقل مى کند در حالى که به موى خود اشاره کرده و آنرا در دست گرفته بود فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله) این حدیث را براى من بیان کرد؛ در حالى که موى خود را به دست گرفته بود فرمود: «مَنْ آذى شَعرَةً مِنْکَ فَقَدْ آذانى وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذى اللهَ وَ مَنْ آذى اللهَ فَعَلَیْهِ لَعَنَة اللهُ»(4)؛ (کسى که یک موى تو را آزار برساند مرا آزار رسانده و کسى که مرا آزار رساند خدا را آزار رسانده و کسى که خدا را آزار رساند لعنت خدا بر او باد).

 

 

حاکم نیشابورى در «مستدرک علی الصّحیحین» در حدیثى که صحیح و معتبر است از ابن عبّاس نقل مى کند: مردى از اهل شام در برابر او سبّ و دشنام به ساحت مقدّس على(علیه السلام) داد، ابن عبّاس گفت: «یا عَدُوَّ اللهِ آذَیْتَ رَسُوْلَ اللهِ(صلى الله علیه و آله) «اِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونُ اللهَ وَ رَسُوْلَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فى الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ اَعَدَّلَهُمْ عَذاباً مُهیناً» لَوْ کانَ رَسُوْلُ اللهِ(صلى الله علیه و آله) حَیّاً لآذَیْتَهُ»(5)؛ (اى دشمن خدا! تو با این سخنت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را آزار رساندى، چنانچه قرآن مى فرماید: «آنها که خدا و پیامبرش را آزار مى دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و براى آنها عذاب خوار کننده اى آماده کرده است»، اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) زنده بود تو او را آزار داده بودى). این حدیث را ذهبى نیز در «تلخیص المستدرک» نقل کرده و تصریح مى کند که حدیث صحیح است.(6) سیوطى در «الدّر المنثور» نیز روایت ابن عباس و استناد او را به آیه شریفه فوق نقل کرده است.(7)

 

همچنین در کتاب «مستدرک علی الصّحیحین» از عمرو بن شاس، حدیث مفصّلى نقل مى کند که در ذیل آن آمده است: «عمرو بن شاس مى گوید: من در مسجد پیامبر(صلى الله علیه و آله) از على(علیه السلام) به خاطر رفتارى که در سفر یمن با من داشت شکایت کردم؛ این سخن به گوش رسول خدا(صلى الله علیه و آله) رسید، صبح گاهان که همراه جمعى از یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) وارد مسجد شدم، حضرت نگاه تندى به من کرد و فرمود: اى عمرو! به خدا سوگند مرا آزار دادى! عرض کردم: اى رسول خدا! پناه به خدا مى برم از اینکه به تو آزار برسانم، فرمود: آرى «مَنْ آذى عَلِیّاً فَقَدْ آذانى»؛ (هر کس به على(علیه السلام) آزار رساند مرا آزار رسانده است)». حاکم نیشابورى پس از ذکر این حدیث، تصریح مى کند که حدیثِ صحیح و معتبرى است.(8)

 


این احادیث متعدد و گسترده که بسیارى از آنها از احادیثى است که دانشمندان اهل سنّت تصریح به صحّت سند آن کرده اند به خوبى نشان مى دهد که على(علیه السلام) همچون جان پیامبر(صلى الله علیه و آله) است؛ عشق به او عشق به پیامبر(صلى الله علیه و آله) و محبّتش، محّبت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و ایذاء و آزار او، ایذاء و آزار رسول خدا(صلى الله علیه و آله) است.

 


پی نوشت:
(1). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانى، عبید الله بن احمد، تحقیق: محمودى، محمد باقر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ تهران، 1411 ق، چاپ اول، ج ‏2، ص 149، سوره أحزاب، آیات 57 الى 58، ح 777.

(2). همان، ص 150، ح 778.
(3). همان، ص 151.
(4). همان، ص147، ح 776.
(5). المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411ق، چاپ اول، ج 3، ص 131.
(6). همان.
(7). الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404، ج ‏5، ص 220.
(8). المستدرک على الصحیحین، همان، ج 3، ص 131.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۰۲ ، ۱۴:۲۶
نواب حضرتی

در نامه 67 م از نامه های نهج البلاغه که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) خطاب  به فرماندار کوفه (قثم ابن عباس) آمده و نکات بسیار ارزشمند و کاربردی برای مسئولین ممالک اسلامی در آن بیان شده است.

آن حضرت دستور دادند که:

  1. پس از حمد و ثنای الهی و موعظه، هر روز صبح و عصر براى رسیدگى به امور مردم کنار آنها بنشین، حکم الهى را براى کسانى که پرسش دینى دارند بیان کن، جاهلان را تعلیم ده و با دانشمندان مذاکره کن.
  2. نباید در میان تو و مردم واسطه و سفیرى جز زبانت و حاجب و دربانى جز چهره ات باشد.
  3. افرادى را که به تو حاجت دارند از ملاقات با خویش محروم مساز، چرا که اگر آن ها در ابتدا از در خانه ات رانده شوند بعدآ براى حل مشکلاتشان تو را نخواهند ستود.
  4. و درباره اموالى که نزد تو از مال الله جمع شده دقت کن و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگانى که نزد تو هستند برسان آن گونه که دقیقاَ به دست فقرا و نیازمندان برسد و ما زاد آن را نزد ما بفرست تا میان نیازمندانى که در این جا هستند تقسیم کنیم.
  5. به مردم مکه دستور ده تا از کسانى که در این شهر مسکن مى گزینند اجاره بها نگیرند، زیرا خداوند سبحان مى فرماید: «و در این سرزمین «عاکف» (کسى است که در آن سرزمین اقامت دارد ) و «بادى» (کسى است از غیر اهل مکه که براى حج به مکه مى آید.) هر دو یکسان اند.

اگر مسئولین ایران که به صورت مستقیم با مردم در ارتباط هستند (مانند فرماندار، شهردار، استاندار، ائمه جمعه، نماینده مجلس و ....) به این دستورات عمل  کنند ، قطعا مشکلات مردم کمتر و فاصله بین مردم و مسئولین نیز کمتر می شد....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۱ ، ۱۹:۰۰
نواب حضرتی

سالروز ولادت باسعادت

اعلی حضرت ، قدرقدرت ، شاه قوی شوکت ، ماه طلعت ، خورشید رایت ، سلطان اولیا ، سخن گذار منبر سلونی ،ابن عم نبی ، مهر برج انما ، شهسوار لا فتی ، پیشوای انبیا ، سید الاوصیا ، عماد الاصفیا ، رکن الاولیا ، عروه الوثقی ، کلمه الحسنی ، ایه الله العظمی ، اول مظلوم عالم ، خیرالمومنین ، امام المتقین ، امام العارفین ، اول العابدین ، مولی الموحدین ، امام الثقلین ، رییس الموحدین ، سید المتقین ، زین الموحدین ، ازهد الزاهدین ، مولی الکونین ، ابوالحسنین ، امیر عوالم ، امام المسلمین ، عمود الدین ، یعسوب الدین ، حبل الله المتین ، لنگر اسمان و زمین ، سرالاسرار ، نورالانوار ، امام الاطهار ، ولی الجبار ، نعمت الله علی الابرار ، نباء العظیم ، صراط المستقیم ، قران کریم ، علم اعلام ، معدن اسرار ، امام حلیم ، قیم دین ، یدالله الباسطه ، نورالله المبین ، اذن الله الواعیه ، عین الله الناظره ، اسم الله الاعظم ، قران الاکرم ، شهاب الثاقب ، ابوالائمه ، سید الامه ، قابض الارواح ، صاحب لواء ، نقطه زیر باء ، رایة الهدی ، باب الهدی ، مصاحب انبیاالمعلم جبرییل ، امیر میکاییل ، حاکم عزراییل ، حاکم یوم الدین ، غیاث المستغیثین امان الخائفین ، سیدالعرب والعجم ، خیرالبشر ، وجه الله ، عین الله ، اذن الله ، لسان الله ، یدالله ، باب الله ، سیف الله ، سرالله ، ثارالله ، نورالله ،  شمس الله ، غیرت الله ، قدرت الله ، ولی الله ، خلیفة الله ، عبدالله ، اسدالله الغالب ، غالب کل غالب ، مظهر العجائب ، مصدر الغرائب ، ابوتراب ، زوج البتول ، وصی الرسول ، قائدالغر المحججلین ، لنگر آسمان وزمین  ، نفس الرسول ، صدیق الاکبر ، فاروق الاعظم ، مولودکعبه ، قسیم النار والجنه ، صاحب ذوالفقار ، شهید محراب ، فاتح خیبر ، قرآن ناطق .

امیرمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام مبارک باد.

 

 

حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله فرمودند:

یاعلی! اگر امت من آنقدر روزه بگیرند که از کمر خمیده شوند و آن قدر نماز بخوانند که چون زه کمان لاغر گردند و با تو دشمنی کنند، خداوند آنان را با صورت در آتش می افکند.

منابع  اهل تسنن:

شمس الاخبار، ص ۳۳. / کنز الفوائد، ج ٢، ص ١٨١. / مناقب ابن مغازلی، ص ۲۹۷. / فرائد السمطین، ج ۱، ص ۵۱. / تاریخ دمشق، ج ٤٢، ص ٢٨٧. / کفایة الطالب، ص ۱۷۹ و ۳۱۸. / شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۵۱. / المناقب للکوفی، ج ۱، ص ۲٤٢. / الکامل ابن عدی، ج ٦، ص ٣٠٣. / تاریخ ابن عساکر، ج ۱، ص ١٤۵.

 

heartheartالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علی بن ابیطالب عَلَیْهِمُا السَّلاَمُheartheart

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۱۵
نواب حضرتی

 

 

در کتاب صحیح مسلم (از کتب معتبر اهل تسنن) از قول    «سعد بن ابى وقّاص» لعنت الله علیه، می نویسد: 
  معاویة   به سعد بن ابی وقاص دستور داد تا به على بن ابیطالب (ع) ناسزا بگوید! 
«سعد» از دستور او سرپیچى کرد. معاویه، از وى پرسید: به چه سبب على را دشنام نمی دهی؟ 
سعد گفت: بخاطر آن که خودم در شأن على (ع) از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) سه فضیلت شنیده ام که با توجه به آن ها، هیچگاه به سبّ و دشنام علی(ع)، اقدام نمى‏ کنم.


فضیلت اول: در ماجرای جنگ تبوک رسول خدا ( ص) به حضرت على (ع) فرمود: جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسى (ع) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبرى مبعوث نمى‏ شود .


فضیلت دوم: در جنگ خیبر، از رسول خدا (ص) شنیدم، که مى‏فرمود: « پرچم اسلام را به دست کسى می‌دهم که خدا و رسول را دوست مى‏دارد و خدا و رسول هم، او را دوست مى‏دارند». از شنیدن این سخن همه ما در انتظار اینکه این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمی شناختیم، که در همان زمان رسول خدا (ص) على را به حضور طلبید. و پرچم اسلام را که یاد بود نصرت الهى بود، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت على (ع)، فتح و پیروزى عظیمی نصیب اسلام شد .


فضیلت سوم: هنگامى که آیه مباهله ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ) ؛ نازل شد، رسول خدا (ص)، حضرت على (ع) و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین (ع) را به حضور طلبید و فرمود: بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند .
که اگر یکی از این فضیلتها براى من بود، بهتر و ارزنده ‏تر از شتران سرخ موی بود که در اختیار من باشد.
 این موضوع در  بسیاری از کتب علمای اهل سنت  نقل شده: 1- ابن کثیر در البدایة والنهایة.- 2- ابن اثیر در اسد الغابه فی معرفة الصحابة. 3-  ذهبی در تاریخ الاسلام، ص627. 4- شرح مسلم، النووی.5- و ینابیع المودة، القندوزی.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۵۳
نواب حضرتی


امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در وصیت‌نامه باارزش خود به فرزند گرامی‌اش امام حسن (علیه‌السلام) به نکات بارزشی در راستای تربیت فرزندان اشاره فرموده است. آن حضرت انتقال دانسته‌های خود به کودکان را بااهمیت دانسته و بیان فرموده‌اند که: «قلب نوجوان چنان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده شود، پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد.» [1]

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در استفاده بهینه از تجربیات و زندگی گذشتگان توضیح می‌دهد که دقت در زندگی آنان و توجه به نکات مهم تاریخ می‌تواند مفید باشد و مطالعه نکات بی‌اهمیت تاریخ بی‌ارزش است: «پسرم! درست است که من به‌اندازه پیشینیان عمر نکرده‏ ام، امّا در کردار آن‌ها نظر افکندم، ...و بامطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‏ ام، پس قسمت‏هاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، ... سپس از هر چیزى مهم و ارزشمند آن را... براى تو برگزیدم و ناشناخته ‏هاى آنان را دور کردم.»

آن حضرت دو نکته مهم را در تربیت فرزند خود موردتوجه قرار داده است: اول آموزش قرآن کریم و احکام الهی، دوم شناخت شبهات روز: «در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم؛ امّا از آن ترسیدم که مبادا رأى و هوایى که مردم را دچار اختلاف کرد و کار را بر آنان شبهه‌ناک ساخت، به تو نیز هجوم آورد، گر چه آگاه کردن تو را نسبت به این امور خوش نداشتم، امّا آگاه شدن و استوار ماندنت را ترجیح دادم تا تسلیم هلاکت‏ هاى اجتماعى نگردى.» [2]

درنتیجه: برای تربیت فرزند توجه به این نکات مهم است:

 1- احترام به فرزند و خطاب مناسب،

 2- بازگو کردن تجربه‌های موفق گذشتگان برای آن‌ها،

 3- آموزش قرآن و دستورات الهی،

 4- آشنا ساختن با شبهات روز جامعه.

پی‌نوشت:
[1].
نهج البلاغة / ترجمه دشتى، ص: 522
[2]. همان، ص 523

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۲۸
نواب حضرتی


حدیث غدیر تنها یکی از هزاران دلیل قاطع شیعه بر ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) سه مرتبه فرمودند:

«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ... هر کس من سرپرست و مولاى او هستم على مولاى او است. خداوندا کسانى که على را دوست دارند، دوست بدار؛ و کسانى که او را دشمن بدارند دشمن‌دار.» [1]

 متأسفانه برخی کوته‌فکران سعی اصرار دارند که کلمه مولی را به معنای سرپرست نیست بلکه به معنای دوستی است!

شواهد بسیار زیادی این ادعای غلط را رد می‌کند، مثلاً اقرار «ابوبکر و عمر» و گروه زیادی از یاران پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) که بعد از خطبه غدیر همگى به حضرت على (علیه‌السلام) با این الفاظ تبریک گفتند:

 هَنیئاً یَابْنَ ابیطالِب أَصْبَحْتَ و أَمْسَیْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى‏ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ؛

 «گوارا باد بر تو اى فرزند ابیطالب،‌ صبح کردى و شام کردى درحالی‌که مولاى من و مولاى هر مرد و زن باایمان هستى» [2]

مگر دوستی مؤمنین با علی (علیه‌السلام) چقدر اهمیت داشت که در آن روز گرم و پر از خستگی، هزاران نفر یک‌به‌یک به ایشان تبریک می‌گفتند.

 محبت و دوستی مؤمنین موضوع تازه‌ای نبود که نیازمند این‌همه تبریک باشد، بارها و بارها در قرآن به این مطلب دستور داده‌شده بود.

 پی‌نوشت:
[1]. منابع فراوانی از اهل تسنن ازجمله تاریخ بخارى؛ ج 4، ص 193.
[2]. مسندِ احمد حنبل، 4: 281 - به طبق نقل فضائل الخمسة، 1: 432.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۵۶
نواب حضرتی


از مجادله و ستیزه جویی بپرهیزید....


زیرا موجب تفرقه و بیماری دل میشود...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۱۲
نواب حضرتی


آل عبا

سؤال:

در این آیه مقصود از کلماتی که توبه آدم (ع) به‌وسیله آن پذیرفته شد چیست؟

«فَتَلَقّى‏ آدَمُ مِنْ رَبِّه‏ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ انَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ؛ سپس (حضرت) آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت؛ (و با آن‏ها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه ‏پذیر و مهربان است.» [1]

پاسخ:

دراین‌باره سه نظریه وجود دارد:

اول: برخی معتقدند منظور از کلمات همان چیزى است که در آیه 23 سوره اعراف آمده است:

رَبَّنا ظَلَمْنا انْفُسَنا وَ انْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ‏؛ پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود. [2]

 دوم: برخی می‌گویند منظور از کلمات، این دعا بوده است:

اللَّهُمَّ لا الهَ الّا انْتَ، سُبْحانَکَ وَ بِحَمْدِکَ رَبِّ انى ظَلَمْتُ نَفْسى فَاغْفِرْلى انَّکَ خَیْرُ الْغافِرینَ. اللَّهُمَّ لا الهَ الّا انْتَ. [3]

 سوم: علمای شیعه و روایات اهل‌بیت (ع) میگویند: منظور از کلمات: حضرت محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام است؛ یعنى آدم علیه‌السلام به خمسه طیبه توسّل جست و آن‏ها را شفیع درگاه خداوند قرارداد و خداوند به برکت آن بزرگواران توبه‌اش را پذیرفت.

 چگونه این اختلافات را برطرف سازیم؟

جمع بین هر سه احتمال به این شکل ممکن است که حضرت آدم به اهل‌بیت (ع) متوسّل شد، ولى صیغه و الفاظ توبه‌اش به همان شکلى که در دو احتمال دیگر آمده، بوده است.

 

عدّه‌ای از دانشمندان اهل سنّت نیز احتمال سوم را (که مورد اتّفاق علماء شیعه است) پذیرفته‌اند و روایاتى در این زمینه نقل کرده‌اند که به هشت نفر از آنان اشاره می‌شود:

«بیهقى در کتاب دلائل النّبوّة، ابن عساکر در مسند، سیوطى در تفسیر الدّرّ المنثور، سیوطى در جمع الجوامع  ، کاشفى در معارج النّبوّة  ، قندوزى در ینابیع المودّة  ، ابن المغازلى در مناقب، نطنزى در خصایص العلویّة.»

به عنوان مثال:

 ابن مغازلى از ابن عبّاس چنین نقل می‌کند:

از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) سؤال شد: که منظور از کلماتى که آدم آن‏ها را از سوى خداوند دریافت کرد (و به آن‏ها توسّل جست و توبه کرد) چه بوده است؟ حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: آدم از خداوند خواست که به حقّ محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین توبه او را بپذیرد و خداوند توبه‌اش را پذیرفت. [4]

 پی‌نوشت:
[1]. سوره بقره، آیه 37
[2]. تفسیر مجمع‌البیان، 1: 89
[3]. تفسیر تبیان، 1: 169
[4]. آیات ولایت در قرآن /248
 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۰۰
نواب حضرتی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۲
نواب حضرتی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۲۱:۵۵
نواب حضرتی

علی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۲
نواب حضرتی

لجاجت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۸
نواب حضرتی

مهربانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۵۵
نواب حضرتی

اسلام

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۹
نواب حضرتی