در آئین مقدس اسلام، زن و شوهر در قبال یکدیگر وظایفی دارند که با انجام صحیح آن وظایف، دوام زندگی تضمین میشود، قرآن کریم یکی از وظایف مهم زنان را حفظ حقوق شوهر معرفی میکند :
«فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ ... [سوره نساء / 34]؛ و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعاند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مىکنند.»
این آیه کریمه زنان را دو گروه میکند: «صالحات» یعنی زنانی که شایستهاند و حقوق شوهران خود را رعایت میکنند؛ «زنان ناشزه» یعنی زنانی که حق همسر خود را ادا نمیکنند و بنیان خانواده را سست میکنند.
استاد قرائتی میفرماید این حفظ حقوق دو معنا دارد: یکی اینکه زنان آن حقوقی را از شوهران خود حفظ کنند که خدا هم خواستار حفظ آنهاست، دوم اینکه همانگونه که خدا به مردان دستور داده حقوق زنان را حفظ کنند در قبال آن به زنان همچنین دستوری داده است. (تفسیر نور، ج2، 62) بر خی تصور میکنند که فرمانبرداری زن از شوهر خود ممکن است نشانه ذلت او باشد! درحالیکه قرآن بهصراحت از واژه «صالحات» استفاده کرده که نشانه ارزش و مقام زنان نزد خداوند و شوهر اوست و حفظ این حقوق را از نشانههای زنان صالح و شایسته میداند، یعنی رازدارى، حفظ مال و آبرو، ناموس شوهر و اسرار شوهر، چه زمانی که شوهرش حضورداشته باشد چه زمانی که غایب باشد این وظیفه زن یکسان خواهد بود. البته مردان هم در عوض این از سوی خداوند وظایفی دارند که موظف به رعایت آن هستند، مانند حقشناسی، احترام، نفقه و ... (تفسیر نمونه، ج3،372 )
یکی از اسبابی که موجب تحکیم نظام خانواده میشود، حس مسئولیتپذیری مرد و زن خانواده است، دامنه این مسئولیت تنها منحصر به امور دنیایی نیست بلکه آنها موظفاند حتی در امور معنوی و آخرتی هم این مسئولیت را حفظ کنند، خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة [سوره تحریم / 6]؛ اى کسانى که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگهدارید.»
اما شیوه حفظ خانواده را از زبان مبارک امام صادق (علیهالسلام)
بشنویم که فرمود: «آنان را به فرموده خدا فرمان بده و از گناهان نهى کن. اگر
فرمانت را پذیرا شدند، جان آنان را از آتش رهانیده اى و اگر فرمانت را زیر پا
نهادند، وظیفهات را ادا کرده اى. [گزیده کافى، ج4، ص: 236]
حال باید دید آیا این
مسئولیت تنها وظیفه مردان است یا زنان هم مشمول این دستور الهی میشوند؟
پیامبر
اکرم (صلیالله علیه و آله) فرمودند: أَلَا کُلُّکُمْ
رَاعٍ وَ
کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ...وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ
بَیْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ عَلَى أَهْلِ بَیْتِ
بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِیَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُم،
همه شما نسبت به زیردست خود مسئول هستید. مرد، مسئول خانواده اش، زن مسئول شوهر و فرزندش است.»[مجموعه ورام، ج 1، ص 6]
جامعه امروزه
علاوه بر تنشهای روانی، سالهاست دچار معضلات اقتصادی نیز هست و این مشکلات بیرون
از محیط خانواده، مردان را بهشدت دچار فشارهای عصبی میکند، در چنین شرایطی تنها
محیط خانه قادر خواهد بود آرامش را به مردان بازگرداند، اسلام به این نکته توجه
دارد و از زنان مسلمان انتظار دارد موجبات آرامش و شادی را در محیط خانه برای
همسرانشان فراهم آورند و در نبود همسر، از اموال و آبروی آنان محفاظت کنند،
امام
رضا (علیهالسلام) فرمودند: «ما أفاد عبد فائدة خیرا من زوجة صالحة إذا رآها سرّته
و إذا غاب عنها حفظته فی نفسها و ماله؛
بنده مؤمن سودى به چنگ نمى آورد که از همسر شایسته بهتر باشد: همسرى که چون شوهرش به خانه درآید، مایه مسرت او باشد و چون از حضور او غایب شود، مال و ناموس شوهر را نگهبان باشد.» [گزیده کافى، ج5، ص: 5] همراهی زنان با مردان در دو امر آرامش و حفظ آبرو، در این روایت موردتوجه قرارگرفته که این دو امر در تداوم و زیبایی محیط گرم خانواده اثر فوقالعادهای دارد.
ازجمله دلایل متعددی که موجب جدایی میان همسران و فروپاشی خانواده شده، بداخلاقی همسران نسبت به یکدیگر است، زنان با توجه به روحیه خاصشان نیاز بیشتری به محبت دارند، به همین علت دین مبین اسلام از طریق آیات و روایات فراوان، مخصوصاً به مردان دستور میدهد تا نسبت به همسران خود خوشرفتار باشند تا سرانجام زندگیشان به طلاق نکشد، مرد، سنگزیرین آسیاى زندگى است، خداوند مردان را مخاطب قرار داده و به آنان دستور میدهد که با خوشرفتاری، بر سختىها شکیبا باشد: «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ [نساء/ 19]؛ و با زنان خود، بطور شایسته رفتار کنید.» امام جعفر صادق (علیهالسلام) نیز برای مردان خوشرفتار دعای خیر میکند: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ زَوْجَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ مَلَّکَهُ نَاصِیَتَهَا وَ جَعَلَهُ الْقَیِّمَ عَلَیْهَا. خداى رحمت کند بندهاى را که رابطه میان خود و زنش را نیکو سازد، که خداوند عزوجل سرنوشت زن را به دست او داده و مرد را قیم و اختیاردار زن نموده است.» [من لایحضرهالفقیه، ج 3، ص 443]
در انجیل آمده که یوحنا تحت تأثیر روح خدا قرار گرفته و حوادثی مربوط به وقایع آینده را به چشم میبیند، در این نوشتار حضرت مسیح(علیهالسلام) که همان خدای مسیحیان باشد، به برهای تشبیه میشود که هفت چشم و هفت شاخ دارد: «و دیدم بر دست راست تختنشین، کتابی را که... مختوم به هفت مُهر است... و هیچکس نتوانست آن کتاب را باز کند... یکی از آن پیران به من میگوید، گریان مباش! اینک، آن شیری که از سبط یهودا و ریشه داود است، غالب آمده است تا کتاب و هفت مُهرش را بگشاید. دیدم برّهای چون ذبح شده ایستاده است و هفت شاخ و هفت چشم دارد که هفت روح خدایند که بهتمامی جهان فرستاده می شوند، پس آمد و کتاب را از دست راست تختنشین گرفته است...» [مکاشفه یوحنا 5: 1- 7] تفاسیر کتاب مقدس گفتهاند: شاخ به معنای قدرت است و چشم به معنای روح خدا، اما عاجزند از اینکه توضیح دهند چگونه خداوند هفت قدرت و هفت روح دارد! دستوپا زدن برای توضیح این عبارات بیمعنا بهجایی نمیرسد زیرا این مکاشفه هم مثل سایر مطالب کتاب مسیحیان ارتباطی با کلام خداوند ندارد و الهام بودن اینگونه مطالب به نویسندگان آنهم قابلاثبات نیست.
منبع: http://www.adyannet.com/fa/news/23487
«اللَّهُ
نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوةٍ فِیهَا
مِصْبَاح...[نور/ 35]؛ خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند
چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد،...»
خداوند در این آیه وجود خود را به نوری تشبیه فرموده است که در مشعل قرارگرفته است، در آیه بعد مکان و جایگاه این مشعل نور را مشخص کرده است: «فىِ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَْصَالِ [نور / 36]؛ این چراغ پرفروغ در خانه هایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه هایى که نام خدا در آنها برده مى شود و صبح و شام در آنها تسبیح او مى گویند.»
اما منظور از این بیوت و خانه ها
چیست؟
در ادامه آیه چند ویژگی بیانشده که مقصود را برای ما روشن میسازد: در این
خانه ها هر صبح و شام تسبیح خدا مى گویند و ساکنان آن از یاد خدا غافل نمیشوند و از
روز قیامت هراس دارند.
این ویژگیها نشان مىدهد که این
بیوت علاوه بر مساجد (که مصداق بارز این بیوت هستند) خانه هاى انبیاء و اولیا را نیز
شامل میشود. امام باقر (علیهالسلام)
میفرمایند: «هى بیوت الانبیاء و بیت على منها؛ این آیه اشاره به خانه
پیامبران است و خانه على نیز از این زمره محسوب مىشود.» [نور الثقلین:
3 / 607]
تفسیر درالمنثور که از تفاسیر معتبر اهل تسنن است حدیثی از پیامبر اکرم (صلیالله
علیه و آله) نقل کرده است که آن حضرت، این بیوت را خانه علی و فاطمه معرفی فرموده
است: « قرأ رسولالله صلیالله علیه و سلم هذه الآیة فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ
أَنْ تُرْفَعَ فقام الیه رجل فقال اى بیوت هذه یا رسول الله قال بیوت الأنبیاء
فقام الیه أبوبکر فقال یا رسول الله هذا البیت منها لبیت علی و فاطمة قال نعم من
أفاضلها؛
پیامبر (صلیالله علیه و آله) مشغول قرائت این ایه بودند که مردی منظور چه بیوتى است؟ فرمود بیوت الانبیاء است، ابوبکر پرسید این خانه (اشاره به خانه فاطمه و على کرد) نیز از آن جمله است؟ پیامبر (صلیالله علیه و آله) فرمودند: بله این خانه از برترین آنهاست.» [الدر المنثور، ج5، ص: 51]
مقصود از رفع در این آیه هم همانطور که از تفاسیر فهمیده میشود، همارتفاع دیوارهای آن و هم احترام و بزرگداشت آنهاست؛ و خدا اذن داده است که به این آثار، از دیده تعظیم و تکریم نگریسته شود و از ویرانی و آلودگی صیانت گردد.
درنتیجه: با مقدمات فوق معلوم میشود که ساخت بارگاه و گنبد برای انبیاء و اولیاء الهی نهتنها شرک محسوب نمیشود بلکه دستور اکید خداوند مبنی بر احترام صاحبان آن است.
ازجمله شبهات و اشکالاتی که از سوی بد
خواهان و دشمنان ائمه (علیهمالسلام) وارد اذهان عمومی شده این است که:
چه نیازی
است که روی مقبره بزرگان دین، بارگاه و ضریح ساخته شود؟
علاوه بر پاسخهای متعدد و دلایل فراوان عقلی و نقلی بر این مطلب، در این بخش بهعنوان مؤید بر جواز ساخت بارگاه، تنها همین را بیان میکنیم که ساخت و حفظ بنا بر روی قبور اولیا و انبیا یک سنت دیرینه انسانی بوده، حتی قبور انبیای بنیاسرائیل هم دارای بنا بودند و بعد از پیروزی اسلام، مسلمانان نهتنها خدشهای بر این بناها وارد نکردند، بلکه در تعمیر و نوسازی آنها و گماردن افرادی برای خدمت و حفاظت، اهتمام ورزیدند.
دلیل دوم بر وجود بارگاه ائمه (علیهمالسلام) این است که امروز پس از گذشت بیست قرن از میلاد مسیح، وجود مسیح (علیهالسلام) گروهی از شرقشناسان در وجود آن حضرت تشکیک کرده و آن را افسانه تلقی میکنند! و این تشکیک تنها به این دلیل است که امروزه حتی یک اثر واقعی ملموس از مسیح (علیهالسلام) در دست نیست، البته به عقیده ما مسیح (علیهالسلام) هنوز زنده است و اصلاً مصلوب نشده تا مقبرهای داشته باشد لکن به خیال مسیحیان، آن حضرت مدت سه شبانهروز در قبر مدفون بوده است. همین اشکال درباره انبیاء دیگر نظیر حضرت موسی (علیهالسلام)، زرتشت و ... نیز وجود دارد و این از برکات دین اسلام است که بعد از هزار و چهارصد سال از وفات پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) میگذرد اما تمام آثار و برکات ایشان بدون تحریف باقیمانده است و همین بقاء بارگاه پیامبر و ائمه (علیهمالسلام) نجاتدهنده دین اسلام است از اینکه گرفتار این اشکال شود که اصل وجود پیامبر و ائمه (علیهمالسلام) افسانه بودهاند. آیین اسلام، آیین ابدی است و تا روز قیامت باید بهعنوان هدایتگر نسلهای بعدی باشد، پس برای تأمین این هدف، باید تمام آثار و نشانههای صاحب رسالت و ائمه (علیهمالسلام) به بهترین شکل محفوظ بمانند تا به سرنوشت آیین حضرت عیسی (علیهالسلام) دچار نگردند.